روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

وداعی تلخ با ''شیرین خسرو'' ایران

تقدیم به تو:

تصاویر -فیلم -عکس و مقاله های بسیاری در وصف رفتنت ثبت شد.

خواستم به گونه ای متفاوت. ساده مثل خودت. در ثبت این لحظه ی تلخ ،سهیم باشم.

***

وداع با خاطرات سبز

سینمای ایران هم جادوگر داشت...

TubeImage.comعکس:میثم محمدی

***

پوششی سیاه بر تختی آهنین در خانه ای سرد با یک پلاک کاغذی جایت داد تا دوستدارانت جمع شوند...

 TubeImage.comچاوش هماوند/جام جم

 

***

 

سردری که هر روز، ورودت را می بالید...

TubeImage.com

***

شقایق مرد که شمع زندگیت را رها کردی؟

TubeImage.com

***

یادت باشد که هرگز تنها نیستی...

TubeImage.com

***

سوار بر پشتی سیاه پوش، برای آخرین گردش در خانه...

TubeImage.com

***

من اتوبوسی دیدم عشقی سبز میبرد و چه سبکبال می رفت...

TubeImage.com

***

دوستدارانت جمع شدند،میبینی؟سبز سبزند...

TubeImage.com

***

من ارابه ای آهنین را دیدم،روح همیشه سبز ایران را با خود میبرد و چه سنگین می رفت...

TubeImage.com عکس:میثم محمدی

***

باران گریه بر سینه ی هامون...

TubeImage.comجوادمقیمی/فارس نیوز

***

سوار بر دستانی سوگوار برای رسیدن به خانه ی آخر...

TubeImage.com

***

نشان از پدر...

TubeImage.comعکس:مینوصابری/زمانه

***

 

TubeImage.com

  سهم "خسروشکیبایی" قلبهای عاشق ایرانی ست و سهم ما را اشک چه بی رحمانه میدهد...

***

 

TubeImage.com

شام غریبان استاد خسروشکیبایی

 

دردانه ی سبز رفت...

خانه ی دوست کجاست؟

 

*کوچه باغی که از خواب خدا سبزتر است*

TubeImage.com

***

مراسم یاد بود خسرو شکیبایی در سومین روز در گذشت وی فردا اول مرداد در مسجد جامع شهرک غرب رو به روی مجتمع میلاد نور برگزار میشود این مراسم از طرف خانه سینما و خانواده ان مرحوم ساعت 15:30 تا 17 برپا میشود.

بعدنوشت:

بزرگداشت استادشکیبایی

هه! مرا نمی‌شناسد مرگ!
یا کودک است هنوز، و یا شاعران ساکتند !
حالا برو ای مرگ، برادر، ای بیم ساده آشنا
تا تو دوباره باز آیی
من هم دوباره عاشق خواهم شد!

***

TubeImage.comعکس:امیرپورمند/ایسنا

***

TubeImage.comعکس:امیرپورمند/ایسنا 

***

TubeImage.com 

***

TubeImage.comمناهوبه فکر/ایسنا


لحظه ای پاک و بزرگ ، دل به دریا زد و رفت
با یه پرواز بلند تن به صحرا زد و رفت

رفت...

***

TubeImage.comروح ا..وحدتی/ایسنا

خانه ی آخرتت سبز باد...

زندگینامه خسرو شکیبایی

مرد همیشه سبز

 

TubeImage.com

چقدر کوتاه و تکان دهنده

و چقدر تلخ.

خسروشکیبایی ...

خدایا

حالا خاطرات او، پرده ی سینمای ذهن هامان است.

 شبهایی که در نقش یک راهزن ،دل از همه ی ما ربود.

 "مراد بیگ " حتی به مرگ هم التماس نکرد...

مرد خانه ی سبز به ابدیت پیوست!!خانه ی سبزی که روح سبزش حریر خاطرات شبهای نوجوانیم را ورق میزند.

هامون.اولین بار بود که میدیدمش.عاشق پیشه ای بیقرار

پدر مهربان کیمیا و سهم او از فرزند که یک یادش بخیر ساده شد.

خواهران غریب وسرودن ترانه ی مادر

مادر من مادر من تو یاری و یاور من....

هنوز هم باور ندارم که دیگر او را نداریم.

صدایی که لحظه لحظه ی خستگیهایم را مرهم بود،وقتی که صدای پای آب سهراب را با صدای

او میشنوی خود را سوار بر امواج آب میبینی.

 

بزرگ بود

و از اهالی امروز

و با تمام افق های باز نسبت داشت

و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید.

صداش

به شکل حزن پریشان واقعیت بود

و پلک هاش

مسیر نبض عناصر را

به ما نشان می داد.

 

***

 و بارها دیدیم

که با چقدر سبد

برای چیدن یک خوشه بشارت رفت.

ولی نشد

که روبروی وضوح کبوتران بنشیند

 

««««و رفت تا لب هیچ

و پشت حوصله نورها دراز کشید و هیچ فکر نکرد

که ما میان پریشانی تلفظ درها

برای خوردن یک سیب

چقدر تنها ماندیم....!»»»

 

 

می نوازم یادت را...

رد پای تو هنوز مانده بر روی غروب لحظات....

تو نرفتی زینجا

یاد تو پر شده در خاطره ها...

     و امروز روز وداع با خسرو شکیبایی، زمردنگین ایران زمینست.

TubeImage.com عکس:بابک برزویه/فارس نیوز

*نظرات هنرمندان درمورد استاد خسرو شکیبایی در بخش نظرات منعکس گردیده است.* 

خسرو شکیبایی به روایت خسروشکیبایی

 

 

چله نشین تو شدم

 

 

 

انسانی که پرنده بود

 

پرنده بر شانه های انسان نشست .

انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت :

 اما من درخت نیستم . تو نمی توانی روی شانه ی من آشیانه بسازی.

پرنده گفت : من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم . اما گاهی پرنده ها و انسان ها را اشتباه می گیرم

انسان خندید و به نظرش این بزرگ ترین اشتباه ممکن بود.

پرنده گفت : راستی ، چرا پر زدن را کنار گذاشتی ؟

انسان منظور پرنده را نفهمید ، اما باز هم خندید.

پرنده گفت : نمی دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است .

 انسان دیگر نخندید .

 انگار ته ته خاطراتش چیزی را به یاد آورد . چیزی که نمی دانست چیست . شاید یک آبی دور ، یک اوج دوست داشتنی.

پرنده گفت : غیر از تو پرنده های دیگری را هم می شناسم که پر زدن از یادشان رفته است . درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است ، اما اگر تمرین نکند فراموشش می شود .

پرنده این را گفت و پر زد . انسان رد پرنده را دنبال کرد تا این که چشمش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد.

آن وقت خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت : یادت می آید تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟ زمین و آسمان هر دو برای تو بود . اما تو آسمان را ندیدی.
راستی عزیزم ، بال هایت را کجا گذاشتی ؟

انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد . آن گاه سر در آغوش خدا گذاشت و گریست !!

TubeImage.com 

پدر

 

صلابت زندگیم،

استواری را از تو آموختم.

از تو که عمق چشمانت،پناهگاه غمهایت اما نگاهت،شادی بخش هستیمان است.

پدرم

 هنوزهم، زمزمه ی ترانه های کودکی ام، که برایم  میخواندی مرا به آن روزها میبرند.

یادته؟

بیا بیا ای کمان ابرو سلسله گیسو...

خوشگل زیاد پیدا میشه تو دنیا اما یکیش ...

چقدر شادم میکنند!

هنوز هم طنین صدایت طپش قدرتمند زندگیست برایم.

همه میدانند چقدر بزرگی

دوستت دارم

تو اون کوه بلندی که سرتا پا غروره 

 کشیده سر به خورشید    غریب و بی عبوره...

بمان برایمان.

ازشیر مرغ تا ...جون آدمیزاد

 یکی از دوستامون زنگ زد که آدرس خونمون عوض شده.

با تعجب پرسیدیم چرا؟شما که تازه اومدین اینجا !خونتونم که نوسازه

گفت: طبقه ی سوم خونمون ستونش ریخته ! اول فکر کردیم  زلزله ست.بعدشم بهمون گفتند سریع تخلیه کنید.

***

سه جهارسالی گذشت...

هرروز از کنار اون ساختمون رد میشدم.

شاهد بودم که یواش یواش کج شده .تقریبا شش هفت ماه پیش دیدم نصف بیشتر طبقاتش ریخته و متعجب از اینکه چرا هیچ اقدامی نمی کنند.

چرا خرابش نمی کنند؟

دورتادور ساختمان علائم و هشدارهای ایمنی جهت نزدیک نشدن به ساختمان و رد نشدن عابران و...

اما دریغ از هیچ اقدامی!

اگه قرار بود ساخته بشه، وقت و بیوقت:

کامیونهای حامل مصالح،

لودر و بولدوزر،

شهرداری،

سازمان مهندسی کشور،

معمار و آرشیتکت های جورواجور،

مهندسان ناظر با امضاهای داخلی و فرنگی! و خلاصه تکنولوژی در خدمت سازنده ای بود که بعضا بقول آقای حیدری با فروش گوسفندانش تصمیم به ساخت و ساز داشت!

 دوشنبه ۱۰ تیر:

ساختمان نیمه ریخته سعادت آباد بطور کامل ریخت و ۲۰ نفر در زیر آن جان باختند....

بدون آسیب رسیدن به هیچ ارابه ی آهنی.

چرا که هستند بیچارگانی که بخاطر لقمه ای نان حاضرند هر کاری انجام دهند.

حتی تخریب پایه های ساختمانی مخروبه با بیل و کلنگ و شبانگاه در رویای خوابی راحت! زیر پایه های همان ساختمان مخروب به دستور پیمانکار منصف!

***

چه باید گفت؟

نیستی سهراب ببینی کار ما از دل خوش گذشته! حالا باید گقت:جان آدمی سیری چند؟

پ.ن:

اینجا ایران است.

از شیر مرغ تا جون آدمیزاد در آن براحتی (۳ تا نقطه) میشود!

باور نمیکنید؟

ببینید:

به چه می اندیشی؟

 

 

 اینهمه تجهیزات و تکنولوژی !! کجا بودید تا حالا؟

***

مرتبط:

واژگون شدن اتوبوس در بزرگراه تهران قم و کشته شدن ۲۹ نفر !

و

. . . شدن ما کماکان ادامه دارد.

عشق نفس یا نفس زندگیست.

  

بر لب جوی و در کنار کسی که دوستش دارم نشسته بودم. کف دستش را در جوی فرو برد و آن را بیرون آورده  به من نشان داد و گفت : آبی که در کف دستم جای گرفته است میبینی؟این نشانه ی عشق من است!

و براستی چنین است.

مادامیکه دستمان را باز نگه داریم آب در کف دست ها باقی میماند.اما اگر انگشتانمان را سخت و سفت به هم بچسبانیم و سعی کنیم که آب را به اجبار در دستمان حفظ کنیم با کوچکترین تکانی به زمین سرازیر می شود.

این بزرگترین اشتباهی ست که مردم در هنگام عاشق شدن مرتکب میشوند! آنها می خواهند عشق را باجبار حفظ کنند.به او امر میکنند. از او انتظار دارند. و بدینگونه است که عشقشان همچون همان آب با کوچکترین تکانی از بین میرود و نابود میشود.

*عشق باید آزاد باشد.

شما نمی توانید طبیعت عشق را تغییر دهید.

اگر کسی را دوست دارید اجازه بدهید آزاد باشد.

بدهید، اما انتظار گرفتن نداشته باشید.

خواهش کنید، اما دستور ندهید.

نصیحت کنید، اما امر نکنید.

ممکن است آسان بنظر برسد، اما این درسی ست که تمرین و ممارست آن یک عمر طول میکشد!

بیاد داشت باشید که :

*زندگی تعداد نفسهای ما نیست، بلکه چگونه سپری شدن نفس هاست*.

عشق را نفس بکشید تا خوب زندگی کنید.

TubeImage.com

تقدیم به دوستان عزیزم" لیلا و پژمان" که سرانجام خیر رابطه ی آنها آرزویم است.

مادر

 

مادرم:

عشق به تو عشق به تمام خوبیهاست.

آنقدر بزرگی،آنقدر صبور و آنقدر فداکار که کلمات را در مقابل نامت حقیر میدانم.

تو بودی که عشق را  آموختم .

تو بودی که خدا را  شناختم.

آنقدر بزرگ و زیبایی که فرشتگان در مقابلت سر تعظیم دارند.

اینجا جولانگاه کلمات نیست که بخواهم عشقت را با به بازی گرفتن واژه ها وصف کنم.

***

مادرم:

همه چیزم از توست.

= c[b].max ? c[b].max : e), a.options.horizontal && !a.options.vertical && (g = g >= c[b].max ? c[b].max : g)); a.elems[b].style[D] = "translate3d(" + (a.options.horizontal ? g : "0") + "px," + (a.options.vertical ? e : "0") + "px," + c[b].zindex + "px) " + c[b].transform } a.options.callback(d) }; a.destroy = function () { for (var d = 0; d < a.elems.length; d++)a.elems[d].style.cssText = c[d].style; u || (window.removeEventListener("resize", w), u = !0); C(q); q = null }; w(); A(); a.refresh = w; return a } console.warn("Rellax: The elements you're trying to select don't exist.") }; return n }); new Rellax(".rellax");