روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

آخرین عاشقانه ی آرام

 

دیگر معجزه ای در کار نیست.

هیچ چیز مانند اراده به پرواز، پریدن را آسان نمی کند.

او اراده کرد وپرید.

TubeImage.comبردال

رجعتی دیگر باید...

نادر ابراهیمی هم سرانجام بازگشت .اینبار نه به شهری که دوست می داشت .بلکه به جایی که به آن تعلق داشت...

***

و اکنون ــــــ   تو خفته ای.

از پنجره میبینم که ماه،بسیار آرام قدم میزند.

آسمان در خواب است.

و ستارگان،

بی صدا،

به ماه نگاه میکنند...

***روحش شاد.

یک دقیقه برای خودم

گوته می گوید:

اگر ثروتمند نیستی مهم نیست ،بسیاری از مردم ثروتمند نیستند.

اگر سالم نیستی هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی می کنند.

اگر زیبا نیستی برخورد درست با زشتی هم وجود دارد.

اگر جوان نیستی همه با چهره ی پیری مواجه میشوند.

اگر تحصیلات عالی نداری با کمی سواد هم میتوان زندگی کرد

اگر قدرت سیاسی و مقام نداری مشاغل مهم متعلق به معدودی انسان هاست.

اما اگر عزت نفس نداری برو بمیر که هیچ نداری!

...

با آنکه بیان گوته بر پایان این قطعه خیلی تند و بی رحمانه به نظر میرسد ولی حاکی از اهمیت بسیار موضوع عزت نفس یا احترام به خود است.

مراقبت از خود ،عزت نفس یا احترام به خود با خودخواهی وغرور فرق دارد.دیکتاتور و انسان های خودخواه فاقد عزت نفس و خویشتن دوستی سالم هستند.

تا ما به قدر کافی به خود نپردازیم نمی توانیم مادر، پدر ،همسر، مربی، مدیر و انسان صالح وخدمتگزاری باشیم.

لازم است فرهنگ مراقبت از خود وعادلانه پرداختن به خود را بالا ببریم و این را برای مردم گناه ندانیم که چرا به فکر خود هستند و با این غلط معروف مبارزه کنیم که انسان خوب کسی است که تنها به فکر دیگران است.

لازم است که حتی برای یک دقیقه هم که شده فکر کنیم که چگونه تحرک بیشتر و حال خوبتری برای خود ایجاد کنیم.

شوخی بجا، خنده و طنز غذای روح هر انسان است .توجه کنیم که مراقبت پدیده ای جمعی و سیستمی است.

کار ،خانواده ،دیگران .همه به مراقبت نیاز دارندوبیشتر از همه:

 خودمان

برای تو در زادروزت


برای تو که تنها حکایت بی انتهای عشقم هستی مینویسم که دوستت دارم .

وشاخه های  رز سرخ را در سبدی آکنده از مهر به همراه قلب مملو از عشقم تقدیم تو میکنم

وکبوتران سفید رادرآسمان عشق رها میکنم تا همگی ۷خرداد زادروز سبزت را به تو تبریک گویند.

***تولدت مبارک***

برای''شروین'' همسر عزیزم

پرسپولیس :از تخت جمشیدتا پیروزی

پرسپولیس قهرمان شد...

تبریک ویژه ای دارم برای تمام طرفداران پرسپولیس

اما برد تیم محبوبم پرسپولیس که در روزگار کنونی، پیروزی ! خطابش میکنند مرا بر آن داشت که این پست را به تاریخ کشورم اختصاص دهم.

پرسپولیس (تخت جمشید) ساخته شد تا شخصیت یک دولت جهانی را به مردم نشان دهد. باید قدرت جهانی هخامنشی را نشان می داد چنانکه بابلی ها و آشوری ها با معماری شان نشان می دادند. اما در تخت جمشید(پرسپولیس) معماری در خدمت ایجاد ارعاب نیست بلکه در خدمت نشان دادن ابهت و عظمت است. دعوت کننده است.

چیزی که در همه جای تخت جمشید(پرسپولیس) دیده می شود روح آرامش و صلح طلبی است که در چهره های همه نقوش تا چهره سرستون گاو دیده می شود.

 این آرامش را روح معماری تخت جمشید(پرسپولیس) می دانند. آرامشی که تنه به تنه ی برادری می زند و در دست هایی که گل دارند، یا بر شانه همراه خود قرار گرفته اند یا دست همراه و دوستی را گرفته اند کاملا مشهود است.

 

دو شهر که «پایتخت آئینیِ» هخامنشیان بشمار می‌رفتند، یکی پاسارگاد که در آن‌جا آیین و تشریفات  تاجگذاری شاهان هخامنشی برگزار می‌شد، و دیگری «پارْسَهْ» که برای پاره‌ای تشریفات دیگر به کار می‌آمد. این دو شهر «زادگاه» و «پرورشگاه» و به اصطلاح «گهواره» پارسیان به شمار می‌رفت، و گور بزرگان و نام‌آوران آنان در آن‌جا بود و اهمیت ویژه‌ای داشتند؛ به عبارت دیگر، این‌ها مراکز مذهبی ایرانیان هخامنشی بودند، البته از این دو تخت‌جمشید بیش‌تر اهمیت داشته است و به همین دلیل، اسکندر مقدونی آن را به عمد آتش زد تا گهواره و تکیه‌گاه دولت هخامنشی را از میان ببرد و به ایرانیان بفهماند که دیگر دوره فرمانروایی آنان به سر آمده است.

نام اصلی این شهر پارْسَهْ بوده است که از نام قوم پارسی آمده است و آنها ایالت خود را هم به همان نام پارس می‌خواندند. پارسه به همین صورت در سنگ نوشته خشایارشاه بر جرز درگاه های «دروازه همه ملل» نوشته شده است، و در لوحه‌های مکشوفه از خزانه و باروی تخت‌جمشید هم آمده است. یونانیان از این شهر بسیار کم آگاهی داشته‌اند، به دلیل این که پایتخت اداری نبوده است، و در جریان‌های تاریخ سیاسی، که مورد نظر یونانیان بوده، قرار نمی‌گرفته. به علاوه، احتمال دارد که به خاطر احترام ملی و آئینی شهر پارسه، خارجیان مجاز نبوده‌اند به مکان‌های مذهبی رفت‌‌ وآمد کنند و در باب آن آگاهی‌هایی به دست آورند؛ همچنان  که تا پایان دوره قاجار، سیاحان اروپایی کم‌تر می‌توانستند در باب مشاهد و امام‌زاده‌های ایرانی تحقیق کنند. بعضی گمان کرده‌اند که در برخی از نوشته‌های یونانی از پارسه به صورت پارسیان persai   و یا شهر پارسیان Persia نام رفته است.

* Polisدر زبان یونانی به معنای شهر و Perse معرف تمدن پارسی میباشد*.

مرتبط:پارسه

وبلاگ آبستن

وبلاگ ستاره باران

***

 معاون تربیت بدنی :از این پس از نام «پیروزی» برای باشگاه پرسپولیس استفاده کنید:هر کس ازنام پرسپولیس استفاده کند متخلف است...

چرا؟؟!!