روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

آسمان سبز

سالی که گذشت... 

کبوتران ندای پرواز سر دادند 

ندا هم پرواز کرد و نداها. 

اما 

 مرگ پایان کبوتر نیست... 

 

سکوت ندا در نگاه آرزومندش جاودان گشت. 

نظرات 5 + ارسال نظر
هومن یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:13 ق.ظ

مرگ آغاز یه راه جدیده

گلیندا یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:18 ب.ظ http://biya-2.persianblog.ir/

باهات موافقم

گل مینا دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:46 ب.ظ http://nasserabdollahi.blogsky.com

روحش شاد ...
نگاه معصومی که دنیا رو تکون داد...
اما دل سنگ بعضیها یه ذره هم تکون نخورد!

گلیندا پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:17 ب.ظ http://biya-2.persianblog.ir/

......
واقعا نمی دونم چی باید بگم
خدا بیامرزدش...

مهسا چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:06 ق.ظ

پاسخ آینه سنگ نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد