روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

مرد همیشه سبز

 

TubeImage.com

چقدر کوتاه و تکان دهنده

و چقدر تلخ.

خسروشکیبایی ...

خدایا

حالا خاطرات او، پرده ی سینمای ذهن هامان است.

 شبهایی که در نقش یک راهزن ،دل از همه ی ما ربود.

 "مراد بیگ " حتی به مرگ هم التماس نکرد...

مرد خانه ی سبز به ابدیت پیوست!!خانه ی سبزی که روح سبزش حریر خاطرات شبهای نوجوانیم را ورق میزند.

هامون.اولین بار بود که میدیدمش.عاشق پیشه ای بیقرار

پدر مهربان کیمیا و سهم او از فرزند که یک یادش بخیر ساده شد.

خواهران غریب وسرودن ترانه ی مادر

مادر من مادر من تو یاری و یاور من....

هنوز هم باور ندارم که دیگر او را نداریم.

صدایی که لحظه لحظه ی خستگیهایم را مرهم بود،وقتی که صدای پای آب سهراب را با صدای

او میشنوی خود را سوار بر امواج آب میبینی.

 

بزرگ بود

و از اهالی امروز

و با تمام افق های باز نسبت داشت

و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید.

صداش

به شکل حزن پریشان واقعیت بود

و پلک هاش

مسیر نبض عناصر را

به ما نشان می داد.

 

***

 و بارها دیدیم

که با چقدر سبد

برای چیدن یک خوشه بشارت رفت.

ولی نشد

که روبروی وضوح کبوتران بنشیند

 

««««و رفت تا لب هیچ

و پشت حوصله نورها دراز کشید و هیچ فکر نکرد

که ما میان پریشانی تلفظ درها

برای خوردن یک سیب

چقدر تنها ماندیم....!»»»

 

 

می نوازم یادت را...

رد پای تو هنوز مانده بر روی غروب لحظات....

تو نرفتی زینجا

یاد تو پر شده در خاطره ها...

     و امروز روز وداع با خسرو شکیبایی، زمردنگین ایران زمینست.

TubeImage.com عکس:بابک برزویه/فارس نیوز

*نظرات هنرمندان درمورد استاد خسرو شکیبایی در بخش نظرات منعکس گردیده است.* 

خسرو شکیبایی به روایت خسروشکیبایی

 

 

چله نشین تو شدم

 

 

 

نظرات 95 + ارسال نظر
فرهاد شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:01 ب.ظ

یادداشت کوتاه بهرام رادان برای خسرو شکیبایی

دوباره یادمان افتاد که یک عزیز از قافله عمر جا افتاد. خسرو نازنینم، دوست خوبم، به یاد تمامی نقش هایت که نسل من با آنها بزرگ شده اند، به یاد تمامی شب هایی که با «صدای پای آب» تو به خواب می رفتم و به یاد حرمت دل پاکت که توان آزار هیچ کس جز خویش را نداشت لحظه یی درنگ می کنم و خاضعانه از درگاه حق برایت آمرزش طلب می کنم و یقین دارم که جاودانگی صدایت تا ابد در ذهن نسل ها باقی است. روحت شاد، آمین

سفالین شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:43 ب.ظ

سلام

با تشکر از همه ی شمایی که آمدید و نوشتیدو می آیید و خواهید نوشت...

و من هنوز هوای حوصله ام ابریست.

نظر آقای فرهاد من را بر آن داشت تا گوشه ای از نظرات هنرمندان را در رثای استاد شکیبایی جمع اوری کنم و اینجا بنویسم.
شما هم بخوانید!
.
.
.
***

***فریدون جیرانی*** شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:43 ب.ظ

خسروشکیبایی جایگزین ندارد
فریدون جیرانی اظهار تاسف کرد از این که سینمای ایران یکی از بهترین بازیگرهای خود را از دست داد.
این کارگردان سینمای ایران که «سالاد فصل» اش، سیمرغ بلورین بهترین بازیگری را برای شکیبایی به همراه آورده است، در پی درگذشت این هنرمند به ایسنا در جملات کوتاهی گفت: هیچ حرفی نمی توان زد؛ واقعا حیف شد.
سینمای ایران بازیگر باشخصیت، خوب و توانایی را از دست داد که جایگزین کردن آن غیرممکن است.

***بیژن بیرنگ*** شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:44 ب.ظ

او از دوست داشتنی ترین بازیگران بود
بیژن بیرنگ گفت: خسرو شکیبایی یکی از موفق ترین، قوی ترین و دوست داشتنی ترین بازیگرانی بود که در عمرم دیدم.
کارگردان سریال «خانه سبز» و «سرزمین سبز» که از حضورهای ماندگار خسروشکیبایی در عرصه تلویزیون است یادآور شد: هیچ گاه یادم نمی رود وقتی برای بازی در سریال «خانه سبز» از ایشان دعوت کردم، خسروشکیبایی در اوج موفقیت بود؛ اما ساخت سریال «خانه سبز» و در پی آن «سرزمین سبز» دوسال همکاری در شرایط دوستانه را برای ما رقم زد.
او همکاری با این هنرمند را برای خود افتخار دانست و افزود: حضور خسروشکیبایی در یک فیلم یا سریال، بیش از من برای بازیگرانی که مقابل ایشان قرار می گرفتند، افتخار بود؛ چرا که یکی از خصوصیات خوب ایشان این بود که اعتقاد داشتند اگر بازیگر نقش مقابلش به خوبی ایفای نقش کند، او هم می تواند به خوبی بازی کند؛ از این رو همواره به بازیگر نقش مقابل خود یاری می داد تا نقشش را به خوبی ایفا کند.

***بیتافرهی*** شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:45 ب.ظ

بهترین خاطرات سینمایی من با شکیبایی بود
همبازی زنده یاد خسروشکیبایی در فیلم های سینمایی «هامون» و «کیمیا» از بازی در کنار آن مرحوم به عنوان بهترین خاطرات سینمایی خود یاد کرد. بیتافرهی که در «هامون» و «بانو»ی داریوش مهرجویی و «کیمیا»ی احمدرضا درویش در کنار مرحوم شکیبایی به ایفای نقش پرداخته، درباره ضایعه درگذشت این بازیگر توانا به مهر گفت: بهترین خاطراتی که من در سینما دارم با حضور خسروشکیبایی بوده است. عزیزی که از دست ما رفت. این بازیگر سینما که به دلیل شنیدن خبر درگذشت نابهنگام شکیبایی در وضعیت مناسب روحی قرار نداشت، خاطرنشان ساخت: نبود خسروشکیبایی ضایعه ای تاسف بار برای جامعه هنری ایران خواهد بود. باید خیلی پرمعناتر از این درباره مرحوم شکیبایی صحبت می کردم، ولی متاسفانه خیلی شوکه شده ام.

***حمیدفرخ نژاد*** شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:01 ب.ظ

خبر مرگ شکیبایی را که شنیدم، شوکه شدم. یک چیزهایی و یک کسانی آدم را به یاد گذشته های خوب می اندازند و اسم آنها مساوی است با یک حس خیلی خوب؛ مثل حس روزهای ابری خوب که شکیبایی هم این طور بود.

***نیکی کریمی*** شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:02 ب.ظ

خیلی متأسفم که یک انسان خوب و یک بازیگر فوق العاده که جزو استثنایی ترین بازیگران بود، از میان ما رفت. کریمی که در فیلم های «سارا» و «پری» داریوش مهرجویی با شکیبایی هم بازی بود، در پایان متذکر شد: به نظرم هیچ وقت نشد که استعداد شکیبایی در سینمای ایران کشف شود و از ۵۰ درصد از استعداد او استفاده شد.

***داریوش مهرجویی*** شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:02 ب.ظ

درد بزرگی بر ما نازل شد، تسلیت بر همه خانواده سینما.

***رضاکیانیان*** شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:34 ب.ظ

سلام خسرو جان، بی خبر گذاشتی و رفتی. بدون خداحافظی! دو هفته پیش هم که آخرین جایزه ات رو گرفتی، روی صحنه لام تا کام حرف نزدی. از گوشه صحنه اومدی بالا و آروم جایزه ات را گرفتی; برای سی سال حضور پرشور و شوق ات در سینمایی که این روزها چندان شور و شوقی در آن نیست. فقط لبخند زدی و رفتی پایین و لای جمعیت گم شدی. خب اگه قرار بود بری و پشت سرت رو هم نگاه نکنی، چند کلمه ای برای ما که پشت سرت بودیم، حرف می زدی!
چه خداحافظی باشکوهی...! دست پر رفتی دیگه. می بینی چقدر از من جلوتری! کلی باید بدوم تا موقع رفتن دستم پر باشه. البته جات پیش ما خالیه. هنوز سینمای ایران کلی با تو کار داشت. ولی خوب مثل به دنیا آمدنه دیگه. موقعش که برسه، باید متولد بشیم. ما یه تولد رو دیدیم; تو دو تا; تولدت مبارک.... به امید دیدار.»

***گوهرخیراندیش*** شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:35 ب.ظ

«خسرو دردانه سینمای ایران بود که فقدانش برای خانواده هنر هنوز باورپذیر نیست. وقتی پیامک خبر فوت خسرو را خواندم گمان کردم یک شوخی تلخ و گستاخانه است و آرزو کردم در حد همین شوخی نیز باقی بماند. ولی وقتی از واقعیت مطلع شدم آرزوم کردم ای کاش در تهران و مثل گذشته در کنارش بودم. سال ها در اداره تئاتر و همچنین در فیلم «بانو» و سریال «روزی روزگاری» همکار بودیم. صبر و شکیبایی وی در شرایط سخت فیلمبرداری قابل تحسین بود. دوست ندارم فراق خسرو شکیبایی را باور کنم. با تالم و تاثر به خانواده هنر و عزیزان حاضر در این عرصه می گویم امیدوارم بتوانیم با این غم بزرگ کنار بیاییم.»

***امین تارخ*** شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:36 ب.ظ

خسرو شکیبایی بازیگری تکرارنشدنی است و امروز نباید به عزای از دست رفتن این هنرمند نشست; بلکه سال ها باید به عزای از دست دادن او بنشینیم. او بازیگری بسیار خلاق بود و درعین معروفیت، بسیار محبوب بود. بعد از انقلاب، هیچ کس محبوبیت او را تجربه نکرد; بطوری که چندین دهه در قله رفیعی از محبوبیت ایستاد. امیدوارم روحش از ما آزرده نباشد; روحش از ما شاد باشد و برای ما دعا کند که زندگی سخت این جهانی را با خواب آهسته مرگ و با عاقبت به خیری پشت سر بگذاریم.»

***جمشیدمشایخی*** شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:37 ب.ظ

«جای خسرو شکیبایی همچون «پرویز فنی زاده» در سینمای ایران خالی خواهد ماند. در سال های قبل از انقلاب، «محمود استادمحمد» سریالی را به نام «خلیل ده مرده» کارگردانی می کرد که بنده به همراه زنده یاد «اکبر مشکین» از بازیگران آن بودیم و خسرو هم نقش آدم چرب زبانی را در این سریال داشت که موتوری را می دزدید و بقدری زیبا و شیرین بازی کرد که شیفته اش شدم. خسرو شکیبایی در تئاتر و سینمای ایران آنقدر درخشید که ستاره شد. او بسیار هنرمند پاک و شریف و دوست داشتنی بود که تسلط زیادی روی کارش داشت و قطعا فقدان او بسیار سخت خواهد بود.»

***مهرانه مهین ترابی(عاطفه)*** شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:38 ب.ظ

«آسمان هنر ایران یکی از بزرگ ترین ستاره های خود را از دست داد. شکیبایی هنرمند خلاقی بود که مشخص ترین ویژگی اش، حساسیت فوق العاده اش بود; حساسیتی که گاهی او را غیرقابل دسترس می کرد. با هم گریه ها کردیم و خندیدیم. شکیبایی آدمی بود که برای ستاره شدن آفریده شده بود. لحظاتی را که در «خانه سبز» خلق کردیم، همیشه برایم عزیزم و به یاد ماندنی است. یادش گرامی باد.»

حریردریا شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:15 ب.ظ

سلام

زندگی پربار استاد شکیبایی ۶۴ بهار داشت و در ابتدای تابستان ۶۴ سالگیش متوقف شد.

هر چند که مرگ پایان کبوتر نیست.
***
شصت و چهارمین نظر را خودم مینویسم برایت

یادت همیشه سبز است استاد همیشگی احساس...

مهتاب شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:58 ب.ظ

او در قلب ما جا دارد.
به قول حسین پناهی
جا مانده است چیزی ، جایی که هیچ گاه ، هیچ چیز جایش را

پر نخواهد کرد ، نه موهای سیاه و نه دندانهای سفید !!





زهرا ایمانی شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:09 ب.ظ

خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه‌سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه
شاعر:اهورا ایمان

تورج شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:22 ب.ظ

هامون رفت راحت شد


دیگه سارا رو اذیت نمی کنه


می تونه تا آخر برای مادرش مادر من بخونه


دیگه دختر های دو غلوش و گم نمیکنه


بانو همیشه به یادش میمونه


روشو با رنگ سبز نقاشی کنید


کاش روزی روزگاری با زم از این طرف ها رد شه


بدون اون کی کاغذ های بی خطمون و خط خطی میکنه


کی برامون حکم میخونه

اون یکبار برای همیشه بود

امید شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:32 ب.ظ http://mardemordad.blogfa.com

از همان اولین بار که وبلاگ فاخر و متفاوتتان را دیدم دوست داشتم که لینک باشیم . از درج نام سرگیجه ام سپاسگزارم و با کمال میل نام سفالین را در سرگیجه ام حک می کنم ...
زنده باشید .

محسن شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:45 ب.ظ http://www.angelina20.blogfa.com

سلام
مرسی از حضور بسیار قشنگتون
از تصاویر و متنهای بسیار زیباتون هم ممنون
وبتون هم خیلی زیباست
من میخواستم پیشنهاد تبادل لینک رو بدم اگه مایل بودید یه سر به وب اینجانب بزنید و ازطریق نظرات اطلاع بدید
شب خوش
بای

دنیا یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:33 ق.ظ http://www.donyyy.blogfa.com

سلام
منونم که اومدین
من هم به شما تسلیت می گم
روحش شاد............
آپ کردم
منتظرم
تا بعد..............

دنیا یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:35 ق.ظ http://www.donyyy.blogfa.com

انجماد قلب ها را از خشکسالی چشم ها می توان فهمید:
چشمانی که گریستن نمیتواند
و زیستن نمی داند.................[گل]

هانیه.ش یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:26 ب.ظ http://www.cinemaema.com/module-pagesetter-viewpub-tid-22-pid-13

یاد داشت محمدرضاگلزار همزمان با هفتمین روز عروج خسروشکیبایی
http://www.cinemaema.com/module-pagesetter-viewpub-tid-22-pid-132.html

ممنون دوست عزیز بخاطر اطلاع رسانی شما
پیشنهاد گلزار فوق العاده ست

امیدوارم بررسی شود .
به این ترتیب هم یاد و خاطره ی خوب بودن های استاد برای همیشه زنده است هم حرمت و قدر هنرمندان که اکنون در بین ما هستند مورد توجه قرار میگیرد
آفرین به آقای گلزار

احسان یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:28 ب.ظ http://www.ehsan-bahrami.blogfa.com

سلام.وقت بخیر
من به روزم با یک بوس کوچولو.
راستب خواستم یه سوال بپرسم اینکه میتونی کاست یا سی دی به من معرفی کنی که خسرو شکیبایی در اون دکلمه کرده باشه.یه چیزی تو مایه های اینی که تو وبت گذاشتی.ممنون میشم

بانوی اردیبهشت دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:24 ب.ظ

هنوز باورم نمیشه

امید دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:49 ب.ظ http://mardemordad.blogfa.com

سلام

اسبها نفس بریده اند

درشکه چی درمانده است

و مرگ

از دور دست مقابل یا پشت سر

نزدیک می شو د .

لیدا سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:58 ق.ظ http://lina.blogsky.com

جایکاهش همیشه سبز است ...

مرضیه سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:36 ب.ظ http://bahuneha.persianblog.ir

نمی فهمم....

منم دلم برای او تنگ میشود....

اما چه میشد که وقتی بود یادی از بودنش می کردیم...چه میشد از این همه یادواره خودش اندکی لذت می برد...
از این همه... فقط آهی برای او !

...

کلبه دنج سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:17 ب.ظ http://cozy-cottage.blogfa.com

دلم گرفت
صداش رو که شنیدم
عکسهاش رو که دیدم
هنوز هم سخته باور کردنش
هنوز هم فکر می کنیم، یه روز میاد و مثل همیشه نقشهاشو بازی می کنه. با اون صدای قشنگش
با اون نگاه بغض آلودش
.
خسته نباشید از زحمت زیادی که در نوشتن و آماده کردن این دو پست کشیده اید
.
خسرو که نیست،
زندگی شیرین نیست
.

نقاب پاره چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:00 ق.ظ http://www.divanetarinaghel.persianblog.ir

خسرو شکیبایی عزیز همیشه در قلب ما جاودانه است.
ممنون از عکسایی که گذاشتی ...

Other چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:44 ب.ظ http://www.withother.blogfa.com

می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را
می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
محو تو ان چنانکه ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده دمان آفتاب را
بی تابم آنچنانکه درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل
یا آنچنانکه بال ِ پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی ، می آفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را

سلام
از نوشته های قشنگتون
پیداست که خسرو شکیبایی برای شما خیلی عزیز بوده
و هست و خواهد بود
آه و دریغ و افسوس
که
چقدر زود دیر می شود
ممنون از شما
موفق باشید و شاد شاد شاد

مهدی( وبلاگ ترانه علیدوستی چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:21 ب.ظ http://www.taranehh-alidoosti.blogfa.com/

سلام همراه عزیز
از حضورتان در وبلاگ ترانه علیدوستی
که ویژه نامه ای به مناسبت ارتحال خسروشکیبایی
تدارک دیده بودم،ممنونم
به شما نیز که همدرد بودی و زخم خورده ی این پاییز،تسلیت می گویم.
ویژه نامه هر دوسه روز یکبار با مطالب جدیدی و یادداشت های غریبانه ای تکمیل تر می شود.
باز هم ممنون و متشکر
خوشحال می شوم وبلاگم را با نام ترانه علیدوستی لینک بدهی...برای لینک شما هم منتظر نام پیشنهادی تان هستم.
در چند روز آینده فایلهای تصویری و وصیتنامه ی تصویری خسروشکیبایی برای علاقمندانش (دانلود)به وبلاگ لینک داده خواهد شد


تبریزآباد چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:28 ب.ظ http://tabrizabad.persianblog.ir

اسطوره ای بود که زود از دست دادیمش حیف که خسرو تکرار نخواهد شد ...

ارمیا چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:35 ب.ظ http://solituderoom.blogfa.com/

شاید بدنبال دستمالش رفته است یا برای چیدن ستاره ها . باور ندارم مرگ تاب نگاه در چشمان کسی را داشته باشد که یاد گرفته است به هیچ چیز التماس نکند . نه آن هامون عاشق یاغی تر از این حرفهاست

حفره پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:12 ق.ظ http://www.amir-mor.blogfa.com

سلام
خیلی سخت است َ خیلی سخت که مقابل نامش کلمه مرحوم گذاشت و خدایش بیامرزدی گفت و تمام ...
درود بر شما بخاطر وبلاگ زیبایتان و بخاطر خسرو...

شقایق شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:45 ب.ظ

سرانجام باورت می کنند
باید این کوچه نشینان ساده بدانند
که جرم باد ربودن بافته های رویا نبوده است
گریه نکن !
راهمان دور دلمان کنارهمین گریستن است
دوباره به دیدنت می آیم
...


دل تنگ صدای او...

مهدی شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:52 ب.ظ

خدا حافظ !
حالا دیدار ما به نمی دانم آن کجای فراموشی
دیدار ما اصلا به همان حوالی هر چه باداباد
دیدار ما و دیدار دیگرانی که ما را ندیده اند
پس با هر کسی از کسان من از این ترانه محرمانه سخن مگوی
نمی خواهم آزردگان ساده بی شام و بی چراغ
از اندوه اوقات ما با خبر شوند !
قرار ما از همان ابتدای علاقه پیدا بود
قرار ما به سینه سپردن دریا و ترانه تشنگی نبود
پس بی جهت بهانه میاور
که راه دور و
خانه ما یکی مانده به آخر دنیاست

با این اشعار عاشق شدم
با این صدا زندگی کرده ام
کجاست صاحب صدا تا از او بخواهیم باز هم عاشقمان کند
حیف
حیف که خیلیها نفهمیدند که بود و حیف که رفت...

امید یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:03 ق.ظ http://mardemordad.blogfa.com

در مقابل زمان ایستاده ایم

اگرنه

اینگونه سیلی ثانیه ها را یک به یک

درد نمی کشیدیم .

رها دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:53 ق.ظ

بی قرارم،
می خواهم بروم،
می خواهم بمانم،
دارم در ترانه ای مبهم زاده می شوم،
...
گاهی اوقات مجبورم حقیقتی را پس گریه های بی وقفه ام پنهان کنم،
...
می خواهم به جایی دور خیره شوم،
می خواهم سیگاری بگیرانم،
می خواهم یک لحظه به این لحظه بیاندیشم...
...
آسو ده باش
حالم خوبست،
فقط در حیرتم،
که از چه هوای رفتن به جایی دور،
هی دل بی قرارم را پی آن پرنده می خواند
...
حالا دیدار ما به نمی دانم آن کجای فراموشی،
دیدار ما اصلن به همان حوالی هر چه با دا باد،
پس با هر کسی از کسان من از این ترانه ی محرمانه سخن مگوی،
نمی خواهم آزردگان ساده ی بی شام وبی چراغ،
از اندوه اوقات ما باخبر شوند.
نه...، دیگر فراقی نیست،
حالا بگذار باد بیاید،
بگذار از قرائت محرمانه ی نامه ها و روءیاها مان شاعر شویم،
دیدار ما و دیدار دیگرانی که ما را ندیده اند،
دیدار ما به همان ساعت معلوم دلنشین،
تا دیگر آدمی از یک وداع ساده نگرید،
تا چراغ و شب و اشاره بدانند که دیگر ملا لی نیست!

...
چرا این دلتنگی را پایانی نیست

***حامد بهداد*** دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:12 ق.ظ

خسرو به طرز عجیب و غریبی نبوغ بازیگری را داشت. اصلا پیش می آید که از این پس کسی بتواند اینطوری بازی کند؟ این همه خاطره، این همه لحظه های متنوع، این همه... اصلا چه می شود؟ واقعا این چه توانایی بود؟ این فاجعه است که این اتفاف اینقدر زود برای خسرو افتاد.
ما از خسرو خیلی خاطره داریم، خیلی زیاد. او حقیقتا بهترین بازیگر تاریخ سینمای ایران بود. حقیقتا بهترینشان بود. او بازیگری را تغییر داد. خسرو شکیبایی یکی از کسانی بود که علاقه ی من را به سینما شکل داد. او علاقه ی من را به سینما دو صد چندان کرد. با خسرو علاقه ی من به سینما زیاد شد. خیلی چیزها علاقه ی من را به سینما شکل دادند. بازی خسرو شکیبایی هم یکی از آنها بود. خسرو شکیبایی در سینمای ایران واقعا بی بدیل بود، چه می توان گفت؟...
واقعا این خقیقت دارد که خسرو شکیبایی دیگر در میان ما نیست؟

سیما دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:06 ب.ظ http://gharibenili.blogfa.com/

خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش ...

ماییم که جا پای خود می نهیم و غروب می کنیم هر پسین ...

سلام الهام
به مناسبت سالگرد حسین پناهی عزیز به روزم ...

سبز باشید و پیروز ...

سلام سیمای عزیز
قرارم این بود که نظرات بروزرساندن را درج نکنم که تعدادشان کم نیست
اما بروز رسانی تو هم از جنس چله نشستن من است و با کمال میل درج میشود...

*ایرج جنتی عطایی* دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:31 ب.ظ


بدرود" خسروی سوگنامه برای تو"
بدرود
.
.
.
با گل و وحشت اومد!زخم خورده و هراسون پناه می خواست و نوازش.
با اون گل بود و با من دشنه
دشنه ی من به خون آلوده است!
سلام ...سلام...!

از رفتنت دهان همه باز

انگار گفته بودند: پرواز….پر واز








لادن صحرایی سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:41 ق.ظ http://www.ladansahraei.blogsky.com

سلام و خسته نباشید عزیزم مرسی به وبم سرزدی دستت درد نکنه خیلی خوشحالم کردی.روح آقای شکیبایی روحش شاد و یادش گرامی باد.
وبلاگ شما زیبایی دارید خیلی لذت بردم و تبادل لینک موافقی؟
همیشه موفق و شاد باشید ماچ

***داریوش فرهنگ*** یکشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:32 ب.ظ

نگاهی به کارنامه اش در سینما و تلویزیون بکنید. حتماً با من موافق هستید. این هنرپیشه بزرگ لایق «لقبی» است که به راستی شایسته او است؛ امپراتور احساس، بیانی دلچسب، دلنشین، واقعی و روان. احساسی شگرف که از کوزه اش لبریز می شد. شعر و شعوری ورای تظاهرات و نمایشات روشنفکربازی رایج این روزگار... شکیبایی در هر نقشی که بازی می کرد از نقش «بزرگ تر» بود، جذاب تر بود.و این همه ناشی از همان شورانگیزی و همان احساسات لبریزش بود.خسرو حتی نقش های کوچک را هم جلا می داد. من شخصاً علاقه مند به هنرپیشگانی هستم- داخلی و خارجی، فرقی نمی کند- که نقشی را فقط «بازی» نمی کنند. نقش را «می آفرینند». جان تازه و روح تازه یی به آن می دهند، یک بعدی و تصنعی و رفع تکلیفی نیستند. نقش های مرده روی کاغذ را با ظرافتی عمیق و حساس، سرزنده و پرطراوت می کنند. و خسرو از آن دسته بود.
آخ... که چه زود این «امپراتور احساس» خاموش شد. دیگر بین ما نیست تا از او و از هنرش سرشار از شور و شوق بشویم. دیگر بین ما نیست تا جوهره بازیگری را از او در سینما و تلویزیون به تماشا بنشینیم. بله، خسرو دیگر بین ما نیست.اما کارهایش هست، فیلم ها و سریال هایش هست. ماندگاری و جاودانگی اش هست، روحت شاد خسروجان



***حبیب رضایی*** پنج‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:57 ق.ظ

اغراق اصلا نیست اگر بگوئیم ،هامونی که ما دیدیم مثل جهانی بود که ابراهیم خان عکاس باشی به اندرونی راه داد، یا اندرونی که به جهان هدیه داد...

امروز همه اینهارا می خواهی بگذاری به حساب پیروی از قانون " رفته ها، عزیز ترین ِمانده ها میشوند" .باشد جان دل...

...اما بگذارکمترین تردید را برچینم، از دامن عیارحسرت شدهُ دیدار امروز هامون، که فرق دارد با آن که آن روز دیدیم ،چون:

هامونی که ما دیدیم هنوز"شکیبائی "اش را از دست نداده بود ...دیگر....همین.

بهاره دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:09 ب.ظ

عالی بود خسرو عالی .حیف شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد