آنزمان که از خاک برآمدیم و شدیم جاری در آب که نام آدمیت را به دوش کشیم آنگونه نبودیم که زلال آب صیقلمان دهد.پس گل شدیم و تنها از رفتنمان سفالینه ها بر جای میمانند.
حداقل آن راخوشتراش بسازیم...
ادامه...
با این که در حال رفتن است.... مدام یاد این شعر شاملوی بزرگ می افتم : برف نو ... برف نو ... سلام ... سلام ... بنشین که خوش نشستی بر بام ... پاکی آوردی ای امید سپید ... همه آلودگی ست این ایام ... راه شومی ست می زنم مطرب ... تلخ واری می شکد در جام ... اشک باری ست می چشد لبخند ... ننگ واری ست می تراشد نام ... شنبه چون جمعه ... پار چون پیرار ... نقش هم رنگ می زند رسام ... مرغ شادی به دام گاه آمد ... به زمانی که برگیسخته دام ... ره به هموار جای دشت افتاد ... ای دریغا که بر نیاید گام ... تشنه آنجا به خاک مرگ نشست ... کاتش از آب می کند پیغام ... کام ما حاصل آن زمان آمد ... که طمع بر گرفته ایم از کام ... خام سوزیم الغرض بدرود ... تو فرود آر برف تازه ... سلام ...
زیبا بود بانو ... چون همیشه ایام ... من هم به روزم ... در آستانگی عزیزی را ...
گفتید سالی که نکوست از زمستان سال قبلش پیداست و گفتید که امسال زمستان خیلی شلوغ کرد. نتیجه ای که میتوان از این نوشته برداشت کرد این است که سال شلوغی در پیش داریم! ضمنا تولدتان را هم تبریک میگویم با اندکی تاخیر که امیدوارم ببخشید
بله امیدوارم شلوغ در جهت خیریتها باشد از تبریکتان ممنون
علیرضا
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 ساعت 08:52 ب.ظ
سالی که نکوست از زمستان سال قبلش پیداست ! امیدوارم سال خوبی در پیش داشته باشیم.تصویر انتخابی جالب بود.
یک رهگذر
دوشنبه 13 اسفندماه سال 1386 ساعت 09:02 ب.ظ
در روزهای آخر اسفند، در نیمروز روشن، وقتی بنفشهها را با برگ و ریشه و پیوند و خاک در جعبههای کوچک چوبین جای میدهند جوی هزار زمزمهی درد و انتظار در سینه میخروشد و بر گونهها روان.
ای کاش آدمی، وطناش را همچون بنفشهها میشد با خود ببرد هر کجا که خواست!
*
در روشنایی باران، در آفتاب پاک، در روزهای آخر اسفند، در نیمروز روشن، وقتی بنفشهها را با برگ و ریشه و پیوند و خاک در جعبههای کوچک چوبین جای میدهند جوی هزار زمزمهی درد و انتظار در سینه میخروشد و بر گونهها روان.
ای کاش آدمی، وطناش را همچون بنفشهها میشد با خود ببرد هر کجا که خواست!
سلام دوست عزیزم از اشنایی با شما خوشحالم... چند تا از پست های وبلاگتون رو خوندم...خیلی جالب بود...هم مطالبی که نوشته اید و هم عکس هایی که گذاشتید... اگر مایل به تبادل لینک هستید بهم خبر بدین... در غیر این صورت خوشحال میشم موقع به روز شدن وبلاگتون با خبر بشم. موفق باشید
سلام...بله یواش یواش داره صدای پاش میاد واقعا که زمستان امسال بی سابقه بود از کجا معلوم به قول خودتون که "سالی که نکوست از زمستان سال قبلش پیداست"سال دیگه از این بدترم نشه!!
سلام الهام عزیز آره زمستون هرچی داشت رو کرد وای از تابستون .... عید رو پیشاپیش تبریک میگم
سعید
پنجشنبه 16 اسفندماه سال 1386 ساعت 02:10 ب.ظ
سلام الهام عزیز مثل همیشه با احساس.... با اینکه این روزا هوا داره رو به گرمی میره و تازه از سوز و سرما خلاص شدیم ولی با دیدن این عکس بدجوری هوس اون روزای برفیرو کردم مرسی از انتخاب قشنگت.
salam khobi?age emkan dare gorohe ma ro be esme بیا تو ببین چه خبره!!!link konid va be ma khabar bedid ta ma shoma ro ba esmi ke mikhahid linketon konim mamnon byebye[گل]
دوست خوب کامنت شما را تایید کردم .درصورت تمایل ،دوستان به شما سر میزنند..
امان از این آمدن ها و رفتنها کمی غم انگیزست حتی اگر فکر کنیم بهار می آید. حتی همین عکس انتخابی تو که مثل همیشه بجاست و زیبا اگر کمی با دقت به آن نگاه کنی او که می رود غمگینت میکند. زندگی همینست و کارشم نمیشه کرد.
سلام دوست گلم ممنونم که به وبم اومدی و باعث آشنایی شدی وبت واقعا زیباست و البته پر از مفهوم! من معمولا توی بخش نظراتم پاسخ میدم ونستید بازم بیاین شاد باشید ضمنا تولدتم با تاخیر مبارک! ماهی خانوم
سلام در مورد شلوغ کردن زمستون موافقم اما یه جورایی دلم نمی خواست به این زودیها تموم بشه با اینکه خیلی بهار و دوست دارم اما امسال زیاد برام دلنشین نیست و ..
درهرصورت امیدوارم که خدا به همه کمک کنه و سال آینده سال خوبی باشه و امیدوارم بهارم شلوغ کنه چون من عاشق بارشم چه برف چه بارون چه تگرگ و شاید حتی اشک...
شاد باشی
سلام مینایی امیدوارم سال خوبی باشه من به عدد ۷ اعتقاد دارم... د مورد اشک، می فهمم اما خدا همیشه هست...
با این که در حال رفتن است....
مدام یاد این شعر شاملوی بزرگ می افتم :
برف نو ... برف نو ...
سلام ... سلام ...
بنشین که خوش نشستی بر بام ...
پاکی آوردی ای امید سپید ...
همه آلودگی ست این ایام ...
راه شومی ست می زنم مطرب ...
تلخ واری می شکد در جام ...
اشک باری ست می چشد لبخند ...
ننگ واری ست می تراشد نام ...
شنبه چون جمعه ...
پار چون پیرار ...
نقش هم رنگ می زند رسام ...
مرغ شادی به دام گاه آمد ...
به زمانی که برگیسخته دام ...
ره به هموار جای دشت افتاد ...
ای دریغا که بر نیاید گام ...
تشنه آنجا به خاک مرگ نشست ...
کاتش از آب می کند پیغام ...
کام ما حاصل آن زمان آمد ...
که طمع بر گرفته ایم از کام ...
خام سوزیم الغرض بدرود ...
تو فرود آر برف تازه ...
سلام ...
زیبا بود بانو ... چون همیشه ایام ...
من هم به روزم ... در آستانگی عزیزی را ...
آره، بوی عید میاد :-)
گفتید سالی که نکوست از زمستان سال قبلش پیداست
و گفتید که امسال زمستان خیلی شلوغ کرد.
نتیجه ای که میتوان از این نوشته برداشت کرد این است که سال شلوغی در پیش داریم!
ضمنا تولدتان را هم تبریک میگویم با اندکی تاخیر که امیدوارم ببخشید
بله امیدوارم شلوغ در جهت خیریتها باشد
از تبریکتان ممنون
سالی که نکوست از زمستان سال قبلش پیداست !
امیدوارم سال خوبی در پیش داشته باشیم.تصویر انتخابی جالب بود.
در روزهای آخر اسفند،
در نیمروز روشن،
وقتی بنفشهها را
با برگ و ریشه و پیوند و خاک
در جعبههای کوچک چوبین جای میدهند
جوی هزار زمزمهی درد و انتظار
در سینه میخروشد و بر گونهها روان.
ای کاش آدمی،
وطناش را همچون بنفشهها
میشد با خود ببرد هر کجا که خواست!
*
در روشنایی باران،
در آفتاب پاک،
در روزهای آخر اسفند،
در نیمروز روشن،
وقتی بنفشهها را
با برگ و ریشه و پیوند و خاک
در جعبههای کوچک چوبین جای میدهند
جوی هزار زمزمهی درد و انتظار
در سینه میخروشد و بر گونهها روان.
ای کاش آدمی،
وطناش را همچون بنفشهها
میشد با خود ببرد هر کجا که خواست!
زیباست...
سلام عزیزم خسته نباشی
بروز کردم
بیا منتظرتم
بااای در ضمن پیشاپیش سال ننو مبارک
وای با این نوشته یاد عید افتادم
یعنی همه اونروزهای سرد ،اون بدو بدو ها و به قول تو شلوغیای زمستون داره تموم میشه؟
نمی دونم چرا دلتنگ شدم!
ولی میشه اینجوریم گفت که زمستون سال قبل پر از تکاپو و فعالیت بود پس سال آینده هم سال پر جنب و جوشی خواهیم داشت.
برداشت خیلی خوبی بود..
مثبت و پر امید
همه میگن رفتن غم انگیزه
راست هم میگن
ولی عادت ما شده که به رفتن ها فکر میکنیم و نه آمدن ها
خسته ها می روند.
تازه ها می آیند.
و این خیلی خوبه
وای به روزی که برویم و حتی «یاد ما» پیش کسی نیاید.
سلام دوست عزیزم
از اشنایی با شما خوشحالم...
چند تا از پست های وبلاگتون رو خوندم...خیلی جالب بود...هم مطالبی که نوشته اید و هم عکس هایی که گذاشتید...
اگر مایل به تبادل لینک هستید بهم خبر بدین... در غیر این صورت خوشحال میشم موقع به روز شدن وبلاگتون با خبر بشم.
موفق باشید
ممنون دوست خوبم
حتما به خانه ی ترنج می آیم
سلام...بله یواش یواش داره صدای پاش میاد واقعا که زمستان امسال بی سابقه بود از کجا معلوم به قول خودتون که "سالی که نکوست از زمستان سال قبلش پیداست"سال دیگه از این بدترم نشه!!
سلام
پستت عالی بود. منم بهار وبهت تبریک می گم و امیدوارم که دلامونم مثل طبیعت بهاری بشه.
مهربون منم آپم سرم بزنی خیلی خوشحال می شم
شاد باشی
سلام الهام عزیز
آره زمستون هرچی داشت رو کرد
وای از تابستون ....
عید رو پیشاپیش تبریک میگم
سلام الهام عزیز
مثل همیشه با احساس....
با اینکه این روزا هوا داره رو به گرمی میره و تازه از سوز و سرما خلاص شدیم ولی با دیدن این عکس بدجوری هوس اون روزای برفیرو کردم
مرسی از انتخاب قشنگت.
salam khobi?age emkan dare gorohe ma ro be esme بیا تو ببین چه خبره!!!link konid va be ma khabar bedid ta ma shoma ro ba esmi ke mikhahid linketon konim mamnon byebye[گل]
دوست خوب
کامنت شما را تایید کردم .درصورت تمایل ،دوستان به شما سر میزنند..
امان از این آمدن ها و رفتنها
کمی غم انگیزست حتی اگر فکر کنیم بهار می آید.
حتی همین عکس انتخابی تو که مثل همیشه بجاست و زیبا اگر کمی با دقت به آن نگاه کنی او که می رود غمگینت میکند.
زندگی همینست و کارشم نمیشه کرد.
بازم من...
بعد از خوددن کامنت دومت اومدم تا بگم...
اون یه فرشته بود.
ولی افسوس فرشته ها از جنس ما آدما نیستن.
وقتی میان زیاد نمی مونن.
فقط دل آدما رو برای همیشه میدزدن و با خودشون می برن.
ممنون از ترانه زیبات
ممنون
تو دختر مهربونی به نظر می رسی
همیشه موفق باشی
همیشه شاد شاد باشی
بای الهان خانم بهتر از گل...
سلام الهام جان خوبی؟
من یه پست نوشتم در مورد تناسب در ازدواج خوشحال می شم بیا ی و نظرت رو بگی
آرزومند آرزوهای خوبت:الهام
سلام دوست گلم
ممنونم که به وبم اومدی و باعث آشنایی شدی
وبت واقعا زیباست و البته پر از مفهوم!
من معمولا توی بخش نظراتم پاسخ میدم ونستید بازم بیاین
شاد باشید
ضمنا تولدتم با تاخیر مبارک!
ماهی خانوم
سلام الهام
خوبی؟
پست دومت (دست هایم را در...) رو خودت نوشتی؟ خیلی قشنگه.
کوتاهه ولی بارها خوندمش....
همیشه شاد باشی..
به وبلاگم بیا حرفای تازه ای دارم...
منتظرما خانمی...
بای الهام خانم گل...
شعر از فروغ فرخزاد
تولدی دوباره
اوه...چه جالب.ژاسفندی ها همشون خوبن :)
تولد تو هم مبارک هانی
اونکه بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــله...
ممنون
درود
ممنون از اینکه سری زدید
اما
چرا چیزی در مورد بهتر شدن کار نگفتید؟
خوب
.....
بدرود
سلام الهام جان
من آپیدم
خوشحال میشم ببینمت
موفق باشی.
واقعا یکی از سخت ترین زمستونای عمرم رو پشت سر گذاشتم.امیدوارم سالی که میاد پر از شادی و عشق واسه همه باشه.
سلام
در مورد شلوغ کردن زمستون موافقم اما یه جورایی دلم نمی خواست به این زودیها تموم بشه با اینکه خیلی بهار و دوست دارم اما امسال زیاد برام دلنشین نیست و ..
درهرصورت امیدوارم که خدا به همه کمک کنه و سال آینده سال خوبی باشه و امیدوارم بهارم شلوغ کنه چون من عاشق بارشم چه برف چه بارون چه تگرگ و شاید حتی اشک...
شاد باشی
سلام مینایی
امیدوارم سال خوبی باشه من به عدد ۷ اعتقاد دارم...
د مورد اشک،
می فهمم
اما خدا همیشه هست...
بانو بهار...
الهام قشنگم...
نمی دانم چرا از من دلگیری...
قابل دانستی خط خطی هایم منتظر نگاه قشنگ توست...
چرا دلگیر
مگه میشه از تو و احساس زیبایت دلگیر شد؟!!!
می خواهم با فراغ بال به سفرنامه ی باران بپیوندم فقط همین...