روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

بدون عنوان

 

سلام...

بروزم سر بزن...

وبلاگ قشنگی داری....

آپم بدو بیا....

نوشته ات زیباست  پیش منم بیا و...............

هر روز چندین و چند بار با این کامنتها روبرو میشویم؟ آیا به این فکر کرده ایم که اصلا چرا مینویسیم و چرا دوست داریم دیگران درباره ی نوشته ی ما نظر بدهند؟چند نفر از ما واقعا متن نوشته شده را می خوانیم و نظر میدهیم؟

چند وقت پیش مادر یکی از همکاران خوبمان فوت کردند. طبق روال هر روز که به وبلاگ

دوست خوبم گل مینا سر میزدم  کامنتی دیدم مربوط به پست خبر فوت مادرشان که واقعا برایم عجیب بود:

بسیار زیبا بود مایل به تبادل لینک هستید به من  ایمیل کنید!!!!

چی بسیار زیبا بود؟ نوشتن خبر فوت مادر آنهم از قلم فرزندش؟؟؟ تازه بعد هم ایشان  اگر متمایل به تبادل لینک هستند به شما ایمیل کنند!!!

چشمها را باید شست...

چه لزومی دارد اگر از وبلاگی  خوشمان آمد و خواستیم نامش در پیوندگاهمان باشد از مسئول آن بخواهیم ما را لینک کند؟اصلا اطلاع رسانی درباره لینک کردن یا لینک شدن واقعا معنایی دارد؟همه ی ما میدانیم که هربار نوشته ای مینویسیم اگر نظرات را باز میگذاریم یعنی تو دوست خوب من که به وبلاگ سر میزنی نظرت را درباره ی متن نوشته شده اعلام کنی...متن را نخوانده  فقط میگوییم زیبا بود و آدرس وبلاگ خودمان را می دهیم...تازه بعضی از دوستان همین زیبا بود را هم دریغ می فرمایند و فقط آدرس پست جدیدشان را مرقوم می فرمایند...

تا به کی خراب محبتیم؟؟؟

اینجانب از کلیه دوستانی که افتخار میدهند به خانه ی سفالین می آیند و نظر میدهند و دوستانی هم که نظر نمی دهند(که بهتر از بعضی نظر دادنهاست!) تشکر میکنم و دلم میخواهد بدون تشریفات نوشتاری بگویم از اینکه مرا لینک میکنید ممنونم. نظر لطفتان است.اگر وبلاگی را لینک کردم چون دوست داشتم مطالب ارزنده ی آن در دسترس خود و دوستانم باشد. از دعوت به لینک شدن و لینک کردن  اجباری معذورم. و از حضور دوستانی که با آمدنشان  خوشحالم میکنند و پس از خواندن کامنتشان که تنها  دعوتیست برای خواندن مطلب جدیدشان نا امید میشوم- عذرخواهی میکنم .چرا که به هیچ وجه به  دعوتشان پاسخ مثبت نخواهم داد...

کمی بیاندیشیم .حتی در همین محیط کوچک هم نمی خواهیم همدل باشیم ... 

یک همدلی ساده بخاطر بودنمان در اینجا. علت بودنمان و نوشتنمان یکیست و همه خوب میشناسیم آن را...

به خاطر داشته باش:

هیچ پیامی آخرین پیام نیست و هیچ عابری آخرین عابر...کسی مانده است که خواهد آمد.

باور کن! کسی که امکان آمدن را زنده نگه میدارد.

بنشین به انتظار ...

 

نظرات 53 + ارسال نظر
Shadmehr Lover جمعه 23 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:40 ق.ظ http://doostdar88.persianblog.com

سلام...ببخشید که دیر شد وقتی اومدم دیدم خیلی از آپ نسل سوخته 1 و 2 و3 گذشته به هر حال من کامنتمو در همین پست براتون میذارم.

Mehran جمعه 23 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:45 ب.ظ http://www.bnd.blogfa.com

Salam Doste Aiz Webloge Jaleb Va Ziabaii Dashti Namaz Rozatam Gahbol Be MAnam Sar Bezan

Yalla:X

Shadmehr Lover جمعه 23 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:11 ب.ظ http://doostdar88.persianblog.ir

دو چیز رو فهمیدم یکی انتظار و دیگری تکرار که هر کدام تا حد معینی به مزاج آدما خوش میادو خارج از اون حد به قولی کلافشون می کنه البته موارد استثنایی هم هستند که حد معین ندارند مثلا همین انتظار ظهور آقا امام زمان(عج) که انتظاری همراه باشوقه یا مثلا یه نفر که از صبح تا شب هر روز بی هدف داره تو خیابونا ولگردی می کنه و بدتر از اون واسه مردمم مزاحمت ایجاد می کنه و اصلا هم خسته نمیشه می تونه نمونه ای از تکرارهایی باشه که طرف خیلی هم خوشش میاد انجام بده. در کل مطلب قشنگی بود.ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد