بر لب جوی و در کنار کسی که دوستش دارم نشسته بودم. کف دستش را در جوی فرو برد و آن را بیرون آورده به من نشان داد و گفت : آبی که در کف دستم جای گرفته است میبینی؟این نشانه ی عشق من است!
و براستی چنین است.
مادامیکه دستمان را باز نگه داریم آب در کف دست ها باقی میماند.اما اگر انگشتانمان را سخت و سفت به هم بچسبانیم و سعی کنیم که آب را به اجبار در دستمان حفظ کنیم با کوچکترین تکانی به زمین سرازیر می شود.
این بزرگترین اشتباهی ست که مردم در هنگام عاشق شدن مرتکب میشوند! آنها می خواهند عشق را باجبار حفظ کنند.به او امر میکنند. از او انتظار دارند. و بدینگونه است که عشقشان همچون همان آب با کوچکترین تکانی از بین میرود و نابود میشود.
*عشق باید آزاد باشد.
شما نمی توانید طبیعت عشق را تغییر دهید.
اگر کسی را دوست دارید اجازه بدهید آزاد باشد.
بدهید، اما انتظار گرفتن نداشته باشید.
خواهش کنید، اما دستور ندهید.
نصیحت کنید، اما امر نکنید.
ممکن است آسان بنظر برسد، اما این درسی ست که تمرین و ممارست آن یک عمر طول میکشد!
بیاد داشت باشید که :
*زندگی تعداد نفسهای ما نیست، بلکه چگونه سپری شدن نفس هاست*.
عشق را نفس بکشید تا خوب زندگی کنید.
تقدیم به دوستان عزیزم" لیلا و پژمان" که سرانجام خیر رابطه ی آنها آرزویم است.
مادرم:
عشق به تو عشق به تمام خوبیهاست.
آنقدر بزرگی،آنقدر صبور و آنقدر فداکار که کلمات را در مقابل نامت حقیر میدانم.
تو بودی که عشق را آموختم .
تو بودی که خدا را شناختم.
آنقدر بزرگ و زیبایی که فرشتگان در مقابلت سر تعظیم دارند.
اینجا جولانگاه کلمات نیست که بخواهم عشقت را با به بازی گرفتن واژه ها وصف کنم.
***
همه چیزم از توست.
برای تو که تنها حکایت بی انتهای عشقم هستی مینویسم که دوستت دارم .
وشاخه های رز سرخ را در سبدی آکنده از مهر به همراه قلب مملو از عشقم تقدیم تو میکنم
وکبوتران سفید رادرآسمان عشق رها میکنم تا همگی ۷خرداد زادروز سبزت را به تو تبریک گویند.
***تولدت مبارک***
برای''شروین'' همسر عزیزم
پرسپولیس قهرمان شد...
تبریک ویژه ای دارم برای تمام طرفداران پرسپولیس
اما برد تیم محبوبم پرسپولیس که در روزگار کنونی، پیروزی ! خطابش میکنند مرا بر آن داشت که این پست را به تاریخ کشورم اختصاص دهم.
پرسپولیس (تخت جمشید) ساخته شد تا شخصیت یک دولت جهانی را به مردم نشان دهد. باید قدرت جهانی هخامنشی را نشان می داد چنانکه بابلی ها و آشوری ها با معماری شان نشان می دادند. اما در تخت جمشید(پرسپولیس) معماری در خدمت ایجاد ارعاب نیست بلکه در خدمت نشان دادن ابهت و عظمت است. دعوت کننده است.
چیزی که در همه جای تخت جمشید(پرسپولیس) دیده می شود روح آرامش و صلح طلبی است که در چهره های همه نقوش تا چهره سرستون گاو دیده می شود.
این آرامش را روح معماری تخت جمشید(پرسپولیس) می دانند. آرامشی که تنه به تنه ی برادری می زند و در دست هایی که گل دارند، یا بر شانه همراه خود قرار گرفته اند یا دست همراه و دوستی را گرفته اند کاملا مشهود است.
دو شهر که «پایتخت آئینیِ» هخامنشیان بشمار میرفتند، یکی پاسارگاد که در آنجا آیین و تشریفات تاجگذاری شاهان هخامنشی برگزار میشد، و دیگری «پارْسَهْ» که برای پارهای تشریفات دیگر به کار میآمد. این دو شهر «زادگاه» و «پرورشگاه» و به اصطلاح «گهواره» پارسیان به شمار میرفت، و گور بزرگان و نامآوران آنان در آنجا بود و اهمیت ویژهای داشتند؛ به عبارت دیگر، اینها مراکز مذهبی ایرانیان هخامنشی بودند، البته از این دو تختجمشید بیشتر اهمیت داشته است و به همین دلیل، اسکندر مقدونی آن را به عمد آتش زد تا گهواره و تکیهگاه دولت هخامنشی را از میان ببرد و به ایرانیان بفهماند که دیگر دوره فرمانروایی آنان به سر آمده است.
نام اصلی این شهر پارْسَهْ بوده است که از نام قوم پارسی آمده است و آنها ایالت خود را هم به همان نام پارس میخواندند. پارسه به همین صورت در سنگ نوشته خشایارشاه بر جرز درگاه های «دروازه همه ملل» نوشته شده است، و در لوحههای مکشوفه از خزانه و باروی تختجمشید هم آمده است. یونانیان از این شهر بسیار کم آگاهی داشتهاند، به دلیل این که پایتخت اداری نبوده است، و در جریانهای تاریخ سیاسی، که مورد نظر یونانیان بوده، قرار نمیگرفته. به علاوه، احتمال دارد که به خاطر احترام ملی و آئینی شهر پارسه، خارجیان مجاز نبودهاند به مکانهای مذهبی رفت وآمد کنند و در باب آن آگاهیهایی به دست آورند؛ همچنان که تا پایان دوره قاجار، سیاحان اروپایی کمتر میتوانستند در باب مشاهد و امامزادههای ایرانی تحقیق کنند. بعضی گمان کردهاند که در برخی از نوشتههای یونانی از پارسه به صورت پارسیان persai و یا شهر پارسیان Persia نام رفته است.
* Polisدر زبان یونانی به معنای شهر و Perse معرف تمدن پارسی میباشد*.
مرتبط:پارسه
***
معاون تربیت بدنی :از این پس از نام «پیروزی» برای باشگاه پرسپولیس استفاده کنید:هر کس ازنام پرسپولیس استفاده کند متخلف است...
چرا؟؟!!
آدم وقتی که میمیره آزاد میشه آزاد آزاد
دیگه نه از عشق خبری هست نه از غم , نه از پول و نه از ...
دیگه حتی مریض هم نمیشه که کسی نیاد عیادتش
دیگه غصه نداری که بری یه گوشه زانوی غم بغل کنی
دیگه عاشق کسی نمیشی که عاشقت نباشه
دیگه به کسی راست نمیگی که بهت دروغ بگه یا دروغ بگی که راست بشنوی
دیگه دلت هم واسه کسی تنگ نمیشه
دیگه غرور هم نداری که وقتی یه نفر بهت توهین کرد ناراحت بشی
دیگه حتی به اونایی که دوستشون داری نمیتونی بگی دوستت دارم
چیه ؟
ناراحت شدی ؟؟
یاد غمهات افتادی ؟؟؟
یا شاید گناهانت ؟؟؟؟
یا دلهایی که شکستی ؟؟؟؟؟
اصلا میخوای بیا یه کاری بکنیم
بیا نمیریم
بیا زنده بمونیم و آدم باشیم .
*با تشکر از دوست خوبمان نوید شامیانی که این مطلب زیبا را در اختیارمان گذاشت
پ.ن:
صبح ها وقتی خورشید ، در می آید متولد بشویم.
دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم.
همه می دانیم
ریه های لذت ، پر اکسیژن مرگ است
ساده باشیم
زندگی شستن یک بشقاب است...
-صلح
-امید
-صداقت
-عشق
-اعتماد بنفس
-دوست خوب
-کار
-صمیمیت
-تعهد
-احترام
-اعتماد
-دوستی
-عشق واقعی
-عزم راسخ
-ایمان و اعتقاد
-زمان
-کلمات
-فرصت
*منبع:اینترنتی
یک شب، در آسمانی گسترده، انگشتانم بدون تامل، بر صفحه ی کیبورد، *سفالین*را تایپ کرد.
و اکنون قدمت آن سفالین به یک سال رسید.
۳۶۵ روز بودنتان را جشن میگیرم.
با هر نگاه
بر آسمان این خاک هزار بوسه میزنم.
نفسم را از رود سپید و آسمان خزر، و خلیج همیشگی فارس میگیرم.
من نگاهم از تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی نور میگیرد.
من عشقم را در کوه گواتر، در سرخس و خرمشهر
به زبان مادری فریاد خواهم زد!
تفنگم در دست و سرودم بر لب،همه ی ایران را میبوسم.
من خورشید هزار پاره ی عشق را بر خاک وطن می آویزم...
ای وارثان پاکی من آخرین نگاهم
بر آسمان آبی این خاک و*خلیج همیشگی فارس*
فارس
فارس
خواهد بود...
جهت برگرداندن نام خلیج فارس به نقشه ماهواره ای و آنلاین گوگل ارت نیاز به 1 میلیون امضا داریم.لینک زیر را پس از ملاحظه امضا نمایید.
سلام همیشه شوق وصالست و گفتنش زایل کننده غمها.
اینک که بعد از مدتی قرار است نوشتار تازه ای را در پیوندگاه خود و دوستان عزیزم قراردهم ،
چنان شوقی ازدیدار دوباره تان در خود احساس میکنم که گویی قطار زمان سالهاست در
ایستگاه اول مانده و غبار تکرار و روزمرگی ،آن را ربوده است .
صدای تق تق مرموزی که بر تمام سکوت قطار حکمفرمایی میکند ، تنها عاملیست که لکوموتیوران
خسته را وادار به تحرک میکند .
وبهترین تصمیم خروج از قطار کهنگی است.
چنان صمیمیتی درفضا موج میزند که مسحور می ماند.
نسیمی روح نواز ،رقص کنان مژده بهار را میدهد تا عیش مدهوشان کامل شود.
شور زندگی وحیات چنان در کائنات طنازی میکند که هر منفعلی را وادار به تعمق .
جاذبه ایستادن ونگریستن ناخواسته است.
تولد طبیعت مژده دگردیسی را میدهد.
پرچم بهار سبز است و ارمغانش شکوفه های رنگین .
بهار عاشق است. عاشق من ،تو ،ما .
عطر خدا در فضا میپیچد.
کافیست دلهایمان را به زیر باران ببریم.
نیتها و فلسفه قرار گرفتن خوراکهای مختلف بر سفره هفت سین:
به طور مقدمه باید دانست که عدد "هفت" نزد ایرانیان قدیم مقدس بود . به خاطر ستارگان هفتگانه، هفت دریا، هفت آسمان، هفت روز هفته ،هفت ...و بلاخره هفت سین باستانی ما:
سبزه: نماد شادابى و سرسبزى و نشانگر زندگى بشر و پیوند او با طبیعت است.
سکه: به نیت برکت و درآمد زیاد انتخاب شده است
سماق و سیروسرکه: نماد چاشنى و محرک شادى در زندگى به شمار مى روند. سیر
را برسرسفره مینهیم تا انسانی عاقل سالم شاداب قوی و قانع باشیم
سماق نماد صبر و بردباری وسرکه نماد پذیرش ناملایمات و تاک(درخت انگور)نماد شادابیست...
*¤*¤*¤*¤*¤*
چنین گفت زرتشت:
بسوزانید بدی را در آتش تا از آن نیکی برون آید.
***
بنا به روایت ایران باستان سیاوش در روز جهارشنبه ی آخر سال کشته شد وایرانیان برای زنده نگه داشتن یاد سیاوش در شب چهارشنبه ی آخر سال آتش بر می افروزند تا به شیوه ی سیاوش از میان اخگرهای سرکش بگذرند...
فردوسی می فرماید:
ســیــاوش ســیــه را بــه تــنــدی بــتـــاخـــت
نــشــد تــنــگ دل جــنــگ آتــش بــســاخـــت
ز هــرســو زبــانــه هــمــی بـــرکـــشـــیـــد
کــســی خـــود و اســـپ ســـیـــاوش نـــدیـــد
***
زنانی که نذر و نیازی می کردند در شب چهارشنبه آخر سال، آجیل هفت مغز به نام «آجیل چهارشنبه سوری» از دکان رو به قبله می خریدند و پاک می کردند و میان خویش و آشنا پخش می کردند و می خوردند. به هنگام پاک کردن آجیل، قصه مخصوص آجیل چهارشنبه، معروف به قصه بابا خارکن را نقل می کردند.
زنان و دخترانی که شوق شوهر کردن دارند، یا آرزوی زیارت و مسافرت، غروب شب چهارشنبه نیت می کنند و از خانه بیرون می روند و در سر گذر یا سر چهارسو می ایستند و گوش به صحبت رهگذران می سپارند و به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبتکردن رهگذران تفال می زنند. اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجتو آرزوی خود را برآورده می پندارند. ولی اگر سخنان تلخ و اندوه زا بشنوند، رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ممکن نخواهند دانست.
مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاه بختی،کمی نمک به علامت شور چشمی، و یکی سکه دهشاهی به نشانه تنگدستی در کوزه ای سفالین می اندازند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود می چرخاند و آخرین نفر ، کوزه را بر سر بام خانه می برد و آن را به کوچه پرتاب می کند و می گوید: «درد و بلای خانه را ریختم به توی کوچه» و باور دارند که با دور افکندن کوزه، تیره بختی، شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می کنند.
ارتباط معنوی با فال حافظ هم مراسم دیگریست که در انتهای شب و در زیر نورشمع زیبایی و لطف خاصی دارد...
***
چه خبر از جهارشنبه سوری این روزها؟
این سالها چهارشنبه سوری پر خاطره ی گذشته دیگر وجود ندارد. بزرگترها تمام زمستان نگران منفجر شدن خانه و زندگی و یا از آن بدتر مجروح شدن فرزندانشان هستند.
این رسم زیبا و پر معنا مبدل به میدان جنگ شده و دیگر کسی دلیل آتش افروختن در این شب را نمیداند.
کاش آداب و سنن گذشته و بچگی که چادر مینداختیم سرمون و میرفتیم قاشق زنی یه بار دیگه تکرار بشه
...
شاید امسال اینجوری باشه!
پ.ن:
اونروزا:
اینروزا:
تا بوده همین بوده...
یکی میرود
دیگری می آید..
زمستان امسال هم مشغول جمع کردن بساطش است تا برود و بهار بیاید.
خودمونیم، امسال زمستان خیلی شلوغ کرد..
میگن:
سالی که نکوست از زمستان سال قبلش پیداست !