روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

حیران

 

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود...

 

تا حالا این حسو تجربه کردی؟

 

پ.ن-

میشه هیچی رو ندید فقط نگاه کرد...       

پ.ن-

همه حرفا که آخه گفتنی نیست...

پ.ن-

توی تنگنای نفسهام زخم دردی ریشه داره...

و...

کسی حرف منو انگار نمی فهمه!

 

نظرات 24 + ارسال نظر
گل مینا دوشنبه 14 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:15 ب.ظ http://nasserabdollahi.blogsky.com

وحشتناکه............

خیلی زیاااااااااددددددددددد

و من بارها تجربش کردم...............


اشک....................................................

امین کاشانی (صلیب تر از شعر) دوشنبه 14 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:25 ب.ظ http://cedilla.blogsky.com

باز به هم ریختم..........

به روزم اما.

[ بدون نام ] دوشنبه 14 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:35 ب.ظ

تو حیرانی درین هنگامه!

من از تو حیرانتر...



بارهاو بارها

یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین سه‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:12 ق.ظ http://rue.blogsky.com

من تجربش کردم...یه حس خاصیه که یکم با ترس همراهه...
دلت شاد

علی سه‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:39 ق.ظ http://chickensoup.blogsky.com

سلام الهام جان
من معذرت میخوام ازت
خیلی زیاد دیشب میخواستم که توضیح بدم اما نشد
تو درست میگی من این متن رو قبل از فوت قیصر نوشتم و بلا فاصله همراه شد با این رویداد که من یه شعر از قیصر گذاشتم خیلی از دوستان نتونستن این متن رو بخونند یعنی مدفون شد
من خیلی ازت معذرت میخوام اما نتونستم که متن رو جابهجا کنم مجبور به پاک کردن و دوباره نوشتنش شدم
شرمنده
راجع به متنت هم باید بگم که هر از چند گاه این اتفاق برام اتفاق میوفته که خیلی عذابم میده تو اون لحظه ارزو میکنم که جونم از این بدن رها بشه و بره به جایی که خودم باشم .
حالم اصلا خوب نیست الهام عزیز

...
حال همه ی ما خوبست...
اما تو باور نکن.

مانا سه‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:31 ب.ظ http://www.rosebaran.com

دستی منقطع.....
انگار کن از بهشت فرود آمده....
و دست تو.....
تا با آن دستان......
به بهشت بازگردد.....
چه عروج پر لذتی.

خالومسیح سه‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:34 ب.ظ http://khalo0-masih.blogfa.com

سلام...
عکست بسیار جالب بود .. بهتر میدونی چرا اینو میگم...
من تجربه ای که داشتم از این عکس این بود که سعی نکنین فقط خودتون باشین و خودتون و ببینین که آخرش مثل عکس غرق در خودتون میشینو بعدشم ..............
ممنون از عکس و پست خوشکلت...
یاالله....

.... چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:02 ق.ظ

پیام این تصویر معلومه
سخنرانی نمیکنم اما اینکه دست ما بعضی وقتها که بی کس و تنها میشیم میرود به سمت اون اسکلت یا نیروی کل یا منفی.
بعضی وقتها کمی مارو میبره همراش اونوقت یه دست ذیگه جداش میکنه .
یه وقتایی هم مارو میبره تا یه جایی اونوقت ماییم که اون دست بالاییه میشیم برای یه دست بی گناه تر و پاکتر از خودمون

ناهید سلطانی چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:00 ق.ظ http://www.ensoltani.blogfa.com

سلام دوست شاعر
باغزلی ازاستاد کریم رجب زاده برای تیردادبه روزم

توی تنگنای نفسهام زخم دردی ریشه داره
که تو هق هق غریبی منو راحت نمی ذاره.....

تو غربت مردن هم دردیست آنهم زمانی که نه هیچ خبری نه هیچ آگاهی در وطن از پرواز بی صدایت داده شود
خدایش بیامرزد.

هادی چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:41 ق.ظ http://WWW.AROSAKESHAB.BLOGFA.COM

ببین ...
ما هممون باید به تنهایی مون عادت کنیم ...
دنبال کسی نگرد برای فهمیدن حرفات ...
خودت خودت رو بفهم ...

به روزم !

قلب مقوایی من چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:14 ب.ظ http://baghebarunzade.blogfa.com

بستگی داره از کدوم طرف به این عکس نگاه کنی!

عکس فقط یه بهانست...

احسان چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:35 ب.ظ http://www.nightsmile.persianblog.ir

جالب بود.باز هم.

صدف چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:06 ب.ظ

یعنی میشه تصویر را برگردونیم و کسی که در حال غرق شدنست نجات دهیم؟

میتوان از این زاویه هم به عکس نگاه کرد یا دید.

تازه های ادبی پنج‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:58 ق.ظ http://www.s1001.com/ccccc.htm


ooooo
*
سلام. تاره های ادبی به روز شد. یاعلی
*
ooooo

من پنج‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:35 ب.ظ http://itsmine.blogfa.com

من خود به چشم خویشتن دیدم که خیلی چیزها می رود...
چشماها را باید بست
چیزی نباید گفت...
می فهمم

الهام پنج‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:42 ب.ظ http://piadehdarbaran.blogfa.com

سلام الهام جان
می خوام اول جواب سوالی رو که تو کامنت برام نوشته بودی بدم بعد تو کامنت بعدیم در مورد عکس نظر می دم
برام نوشته بودی آیا خورشید با هم طلوع خواهد کرد؟
الهام جان ما آدما خیلی وقتا خیلی چیزا یادمون نمیاد آفتابایی که فقط برای ما طلوع کردند یادمون نمیاد
روزای قشنگی رو که خدا با پست سفارشی برامون می فرسته یادمون نمیاد
دستای خدا رو تو توفانهای سخت زندگی یادمون نمی یاد
هیچی یادمون نیست یادمون نیست اومدیم شاد کنیم نه اینکه بگریونیم
یادمون نیست که اومدیم فاصله ها رو نزدیک کنیم نه اینکه هر چی پیوند از بین ببریم
یادمون نیست که شعر زندگی مونو هنوز نخوندیم
یادمون نمیاد که باید توکل کنیم یادمون نمیاد که باید صبر کنیم آره صبر

برات نوشتم آیا خورشید باز هم طلوع خواهد کرد....

این یعنی امید و آرزویی که همه در سر میپرورانند ساعتها به خورشید مینگریم تا طلوع کند و جواب سوالمان را ببینیم.

خدا همین نزدیکیهاست....

آمی و هومن پنج‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 06:02 ب.ظ http://marketkey.blogfa.com

برایتان از راهی بسیار دور دعای فراوان داریم
دلهایمان بهم بسیار نزدیک است

سلام...

زیارتتون قبول باشه
ممنونم از اینکه یاد ما هم بودید اونجا...

شهرزاد ارحمی پور پنج‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:11 ب.ظ http://www.derakhtegandom.blogfa.com

سلام الهام عزیز و ممنون به خاطر حضور زیبات.
درخت گندم به روز هست و منتظرت.
یاحق...

ناصریا جمعه 18 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:15 ب.ظ http://nasserabdollahi.blogsky.com

ناصریا به روز است با :

به یاد ناصریا مردی که آفتاب را با خود برد...

www.nasserabdollahi.blogsky.com

انار جمعه 18 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:58 ب.ظ http://anaar1010.blogfa.com

فهمیدیم حرفتو..
ولی همه حرفا که آخه گفتنی نیست!

ای کاش ...

علی روشن پژوه شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:34 ب.ظ

دیدن درد و رنج عزیزان هربار این حس را در من ایجاد میکند .
با هر بار دبدنش خواهی دید که جان چگونه از بدن خارج میشود.

نمی دانم منظور شما کدام نوع رفتن جان از بدن است.
چرا که در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن.

وبلاگ خوبی دارید با گفتنیهای بسیار

***بهار-فرشته معصوم*** شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:03 ب.ظ http://www.sinlessangel.blogsky.com

سلام الهامم...
ببخشید یه کم دیر شداااااااااا.نمی دونی چقدر سرم شلوغه...
این بارم قشنگ بود.نیاد اون روزی که این حسو تجربه کنی...
ولی یادت باشه من می فهممت...
توی تنگنای نفسهام زخم دردی ریشه داره...(شاهکار...حرف دلم بود...)
بازم بیا این طرفا...
با آرزوی بهترینـــــــــــها:بهـــــــــــــار

سیاوش کاویان شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:46 ب.ظ http://mby.blogfa.com

درود بر شما.

از اظهار نظرتان ممنونم. مقدمتان را همیشه گرامی خواهم داشت.
شما هم خوب مینویسید و دلنشین. شاد شاد باشید.

مانا.... یکشنبه 20 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:48 ب.ظ http://www.rosebaran.com

به روزم با : تنها تو بمان....دگران به هیچ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد