شب شیشه ای با مشکی پوش

Free Image Hosting at allyoucanupload.com

شب شیشه ای امشب تقریبا شفاف بود اما با پوششی مشکی...

از شب قبل آقای رشیدپور تبلیغ کرد که برنامه ی فردا رو حتما ببینید! دیدنیه و البته در مقابل چشمان پرسشگر جناب آقای رادان رئیس پلیس تهران متذکر شد:مثل برنامه امشب...

بگذریم

امشب رسید نشستم پای برنامه که دوباره شروع کرد :برنامه امشبو حتما ببینید و به دوستانتان هم خبر بدهیدو بعد:

یک شب بارونی بسه برای از نو تر شدن

خوب .معرفی کاملی بود...بله مهمان برنامه رضا صادقی بود.

-آقای صادقی؟ چرا مشکی؟

-خوب چون مشکی رنگ عشقه!!! یادم رفت بگم سوال برنامه مطرح شد.تلفن همراهم آماده بود که تا مطرح شد اس ام اسو روانه برنامه کنم.با خودم گفتم حتما اگه اولین نفر نباشم سومیم!

کارهای آقای صادقیو چطور ارزیابی میکنید۱ :عالی ۲ ...۳...خلاصه سریع عدد ۱ رو انتخاب کردمو فرستادم که رشیدپور اعلام کرد ۷۲۴ نفر در لینک باکس ثبت شده!!!(یه همچین چیزایی)

خوب دیگه اینم از مزایای محبوب بودنه!شایدم مشهور بودن.

دلایل رضا صادقی برای علاقه اش به رنگ مشکی شنیدنی و عجیب بود...رضا اصلا لهجه جنوبی نداشت.(یاد ناصر عبداللهی بخیر)خانه کعبه و عشق الهی اولین دلیلش بود.دلیل دومو که کمی دور از دانسته های ما بود رمی جمرات!!!!و حجرالاسود که البته ربطشونو به هم نمی دونم عنوان کرد و خلاصه صحبت از بیلبورد نکردن و شعار نبودن تفکر سلطان مشکی پوش ما بود...

چهره رضا شیرین و دوست داشتنی بود.نمی دونم یه جور حجب که سعی میکرد همواره در کلام و سیمایش محفوظ بمونه...اعتراف میکنم که اجرای زنده اش حرف نداشت:نمیتونم ببخشمت...

صراحت بیان رضا شیشه ای بود. اونجوری که طرفداراش دوست دارن.و از جمله خود من .

بلاخره رسید به صحبت راجع به همشهری رضا یعنی:

 زنده یاد   ناصر عبداللهی

و چه زیبا گفت رضا که ناصر خوندنی نیست و موندنیه...

شنیده ام هموطنان جنوبیه ما خونگرمند.رضا هم بود و دیدم امشب که خونگرم هست.اما سادگی ناصر عبداللهی مثال زدنیه!بعضی وقتها فکر میکنم شاید آدمهای ساده و صادق توان ماندن ندارند یا اگر دارند نمی گذارند بمانند! شاید او را هم برای همین نگذاشتند...یادش جاوید

رضا گفت که می خواست برود و نباشد !؟!؟مثل شادمهر... و چه خوب که علی انصاریان صمیمیترین دوست اوست و نگذاشت برود با گفتن جمله ای بزرگ:

                      خانه کوچک بابا بهتر از خانه بزرگ بابای همسایه است

و رضا ماند با همین جمله و من به سهم خودم از علی انصاریان متشکرم...