اطمینان
روزی همه روستاییان در یک روستا تصمیم میگیرند که برای آمدن باران دعا کنند.
در روز موعود همه گرد آمدند اما فقط یک پسربچه با خود چتر آورده بود...
اعتماد
شبیه احساس کودکیست که او را به هوا پرتاب میکنی و او می خندد!
چون میداند که اورا خواهی گرفت.
امید
هر شب به رختخواب میرویم بدون اینکه مطمئن باشیم فردا زنده خواهیم بود
اما همچنان نقشه های زیادی برای فردا داریم.
به خدا اعتماد کنیم به خود اطمینان داشته باشیم وهرگز امیدمان را از دست ندهیم... |