ساعت ۱۰ شب که میشه هنوز از پشت پرده ی پنجره ای خاموش! صدایی بلندمیشه گاهی صدای یک زن به تنهایی.گاهی صدای چند نفر باهم.گاهی صدای یک کودک ازسرسرگرمی... -در خیابان های شهر،صدای بنیامین ازچهاردیواری های آهنی بی سقف!که ثروت صاحبانشان را فریاد می کشند. -در پارک ها،صدای کف زدن های پی در پی پدر و مادر بخاطر پایین آمدن کودکشان ازتاب و سرسره! و گوشه ای دیگر: در همسایگی مجتمع تفریحی دشت بهشت-دیوارهای بلندی که بلندترین صدایش بیدارباش صبحگاهی ست و چوبه ای با یک صندلی برای نفر بعد. ... این فردای سکوتی ست که با آن چند روزی تیتر اول خبرها بودیم... |