لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی،زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری
با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری
رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیتها ، نامی از ما یادگاری
«قیصرامین پور»
خدایش بیامرزد...
بی خیال ..
آبی همیشه آفتابی نیست ..
تو دریایی باش ..
تا التماس خنده ی بچه ماهی
ملوان خسته ...
دلفینا از آدما بهترن .. مگه نه ؟؟؟؟
آره...
آبی همیشه آفتابی نیست اما آفتابی همیشه آبیه
دلفینا خیلی مهربونن و دسته جمعی خودکشی میکنن !
مگه نه؟؟؟
مرگ شاعر چه لطیف است که باور دارد ؟!!!!!
شاعری عمر خودش را به شما داد و رفت ....
یادش باد .
این سفالو هستم که آدمی قدیمیترینه
پیروز باش قشنگه لینکت میکنم تو هم خود دانی
------------------------------------------------------آنی-
سلام. مر30 بهم سر زدی. وب جالب و خوندنیی داری. تبریک میگم.
همه چیز پیش از آن که فکرش را کنی اتفاق می افتد
. خداوندا تو کاری کن نباشد راست ... . .
تقدیم به او که دیگر نیست ! (قیصر امین پور )
از مادر نزاده ترین واژه (مرگ )
شاعر واژه ها را برد !
مثل یک فتوای فراگیر
دست به دست می گردد
مردی که از قلم افتاد
زیر خاک ...خاک می خورد
و من تمام گریه های لاغرم را یکباره می بارم
"قطار می رود
تو می روی "1
و من جا می زنم
تمام جاده هایی را که
بی تو تکرار می شود
و آخر عشق
آنجا که نام کوچک تو آغاز شد
و اول مرگ
که تو را مختوم ...مرحوم
نه
کسی که رفت
بر نـَ/می گردد! .
. و من نذر کرده ام
اگر بال هایت برای پریدن جفت نشد
هفت آدم هفت خطه را ببخشم !
اما تو "بی بال پریدن " را بلدتری .
شاعر
اما
در آخرین شعار
"کاش اجل معنی عاطفه را می فهمید "
باید فکر کنم
"خودت را زده ای به مردن "1
و دست از سر
ٍ فرشته های خدا بردارم !
کاش شب می شد
"بگذار دست کم گاهی تو را در خواب ببینم "1
زود دیر شد
خیلی زود پیر شد
آفتاب گردان ها یتیم ماندند ...
بدرودی
امپراتوری
سلام عزیز م
ممنون از حضور گرمت ، و اینکه خبرم کردی ...
منم اندوهگین شدم و متاثر از این حادثه غم انگیز ...
دگر این دل سر ماندن ندارد
هوای در قفس خواندن ندارد
چنان در دوزخ دنیا دلم سوخت
که دیگر بار ، سوزاندن ندارد ....زود دیر شد ؟؟
روحش شاد ...دست تو هم درد نکند نازنین ...بازم به من سر بزن ...
سلام دوست مهربان و همدل
از حضور سبزت و دعوت گرمت سپاسگذارم.
من هم این ضایعه را حضور شما و تمامی اهل ادب تسلیت می گویم.
و از زحمت شما که به خوبی حق مطلب را ادا فرمودید متشکرم.تا نگاه می کنی وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان چقدر زود دیر می شود...
روحش شاد بادا...
سه شنبه
چرا تلخ وبی حوصله؟
سه شنبه
چرا این همه فاصله؟
سه شنبه
چه سنگین،چه سرسخت،فرسخ به فرسخ!
سه شنبه خدا کوه را آفرید! (قیصرامین پور)
******
وپروازش روز سنگین سه شنبه بود!!!!!!!
سلام
ممنون از انتخاب زیبایی که کردید
من هم به شما و تمام دوستان اهل شعر و ادب تسلیت می گم
خدا رحمتشون کنه
باز هم همان دریغ و حسرت همیشگی...
سلام
چه زیبا می سرود این قیصر امین پور خدا روحش را قرین رحمت خویش سازد. از شما هم سپاسگزارم.
سلام .ممنون که خبرم کردی.
واقعا چقدر زود دیر شد!
روحش شاد و یادش گرامی.
........چه تلخ می روند عزیزان.......
چه ساده نشستیم به انتظار.......و توهم تلخ مرگ پر پر می کنیم......
این ویرانگی ها تمامی ندارد بانو......
زیبا بود......
و دلم سوخت.....
عجیب سوخت.....
مرگش را خود سرود آنچنانکه میخواست.خدا رحمتش کند.
سه شنبه
چرا تلخ وبی حوصله؟
سه شنبه
چرا این همه فاصله؟
سه شنبه
چه سنگین،چه سرسخت،فرسخ به فرسخ!
سه شنبه خدا کوه را آفرید! (قیصرامین پور)
پر کشیدن این روح آسمونی تسلیت تسلیت
سلام!
و قاف حرف آخر عشق است
آنجا که نام کوچک من آغاز می شود ...
قیصر امین پور
نام های مرگ را همه جز مرگ دیده ام
و مرگ
نامی جز مرگ نداشت...
..و سلام...
و ناباورانه رفت....
قسمت ما همین بوده ...
کمی تنهایی ... کمی مردن !!!
همه ی سه شنبه ها گاهی مضحک اند ...
به روزم !!!
واسه ما همیشه زود دیر می شه لحظه
بودن و نبودنی که کاش بیرزه
همتی کن پای این سقف شکسته
نگو این سقوط آخر را تو بسه!
روح عزیز از دست رفته هنرمند فرهیخته قیصر امین پور شاد.
سه شنبه خدا کوه را آفرید!
پاره هاى این دل شکسته را
گریه هم دوباره جان نمى دهد
خواستم که با تو درددل کنم
گریه ام ولى امان نمى دهد...
روحش شاد.
سلام.تسلیت میگم
هر شاخه ای که از درختی برومند بخشکد دریغی ست بر باغ و دریغ تر بر آن شاخه ایی نو دمیده و پر جوانه باشد.
خواهر ارجمندم سلام و ممنونم برای همبغضی هایتان در پشت ابن پنجره ها (در هوای فراق ناصر عبداللهی) به همصدایی فراقی کوچ قیصر عزیز امین پور و تسلیت تان می گویم.
ناگهان چه قدر زود دیر می شود. همین!
سلام الهام جان
رفتن برای او خیلی زود بود خیلی زود
خود استاد امین پور در مورد مرگ می گفت:
ما در تمام عمر تورا درنمی یابیم
اما
تو
ناگهان
همه را در می یابی
یادش گرامی روحش شاد باد
منم با یکی از شعرای استاد به روزمدوست داشتی بیا پیشم
شاد شاد شاد باشی:الهام
سلام
استاد قیصر امین پور یک انسان به تمام معنا بود
روحش شاد ..
روحش شاد
یادش گرامی
سلام
ممنون از حضورتون و ممنون از لطف شما
پست مناسبی بود خدایش رحمت کند
موفق اشید یاعلی
سلام بر خانم الهام خوب
ممنون که خبرم کردی
و خدایش بیامرزاد
خبرم کن باز
درود بر شما ممنون از حضور و دعوتتان امید وارم که همیشه موفق باشید
احساس خاک رس میکنم.....
سلام
قسمتی از پازل ادبیات رفت
روحش شاد
ممنون از حضور شما زیبا بود
یاد بگیریم و به یاد بیاوریم چیزهای کوچکی رو که میتواند زندگی همه ی ما رو تغییر دهد
یاد بگیریم که التیام زخم روح به اندازه ی زخم جسم مهم است
یاد بگیریم که ادمی همان چیزی را باور میکند که پیوسته به خود میگوید
یاد بگیریم واقعیت چیزی است که هست نه ان چیزی که ما می خواهیم
یاد بگیریم که ناتوانی از ماست نه از قدرت مسا له ای که پیش روی ما قرار دارد
یاد بگیریم که حضورمان پیوسته تغییر مثبتی در زندگی دیگران ایجاد کند حتی با یک سلام صمیمانه
یاد بگیریم که هر چه اعمال و گفتار یکی نا خوشایندتر باشد به عشق بیشتری نیاز دارد
یاد بگیریم که یک بچه اگر انقدر بزرگ شده که بتواند دوست بدارد انقدر بزرگ شده که بتواند غصه بخورد
و یاد بگیریم بیشتر از انکه به ساعت خود نگاه کنیم ،همدیگر را ببینیم شاید این اخرین لحظه ی دیدن من و تو باشد
نوشتم پشیمون شدم
نوشتم خط خطی کردم
نوشتم پاره کردم
نوشتم...
نوشتم...
این قدر نوشتم تا به دلم بشینه از دلم می اومد از دله پر بغضم که فقط کافی بود تلنگری بخوره
میخندیدم ولی نه مثله همیشه این خنده فرق داشت
خنده ی درد بود خنده ی اه بود...
اهی که از دله پر بغضم جوونه میزد ولی به بالا که میرسید قاطی میکرد نمیدونست اشک بشه یا گله خنده...
نه میتونست بباره نه می تونست بپاشه می شد قهقهه ی بغض
اشک وخنده ای که توی کما بود اشک و خنده ای که توی سردرگمی بود به هر دری که میزد یا بسته بود یا اگه هم باز میشد پر از خبرای بد پر از فاجعه ...
چی دارم بگم جز تسلیت ؟؟؟
(حمیده بانو )
روحش شاد... زیبا می سرود
لینکت می کنم
سلام به الهام گلم . باور کن توی این مدت که نبودم همیشه به یاد تو و بقیه ی بچه ها بود م . یاد دوری از اون روزای قشنگی که با شما بودم غمگینم می کرد . ولی بالاخره برگشتم . مرسی که حس منو درک می کنی . موفق باشی عزیزم .
سلام و درود بر شما درگذشت جانسوز شاعر گرانقدر و استاد دانشگاه تهران قیصر عزیز را به تمام ملت ایران و هنر دوستان تسلیت عرض میکنم و روحش شاد ........
ناگهان چقدر زود دیر می شود...
خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی،زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری
با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری
رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
ممنون از بازدیدتون.
تسلیت میگم.
بدرود
سلام وبلاگ بندرعباس آپدیت شد ( خلاصه زندگینامهً خاندان گله داری ) موفق باشی
salam
besyar ziba bod
khoda biyamorze on marhomo
manam benobeye khodam tasliyat arz midaram
moafagh bashid
سلام...اتفاقا خبرشو همین الان از طریق یه وبلاگ دیگه خوندم...خب خدا رخمتش کنه ما که شعراشو در حد همون کتاب های درسی خونده بودیم زیاد باهاش آشنایی ندارشتم.ممنون و تا بعد
درود بر شما که دلنشین مینویسید و مطالبتان واقعا خواندنیست
وخدا چقدر همه ما را دو ست دارد مثل همان گنجشک.
خوشحال میشوم نظر شما را در مورد نوشته های خود بدانم.
سلام الهام جان ممنون که سر زدی بازم آپ کردم سر بزن !!!
در جواب سوالت من زیاد اطلاعاتی در رابطه با خیابانی به این
اسم در دبی ندارم فقط همانند کتاب در وبلاگ گذاشتم ولی
می تونم بگم این خاندان بزرگ گله داری بخاطر معروفیت زیاد
حتماْ اسمشان هم بر روی خیابانها هست . موفق باشی
سلام دوست عزیز من علیرضا هستم .وبلاگ قشنگی داری به وبلاگ من هم سر بزنن .موفق باشی
چه سنگین ، چه سرسخت ...
چه داغ بی هنگامی!
متقابلاتسلیت...هم به خاطرقیصر وهم تیردادنصیری عزیز
ممنون که بهم سرزدی
بازهم بیا...شایدفردادیرباشد
منم دلم می خواد به شما تسلیت بگم.
به خودم
به همه
به هر کسی که این روزها می بینم
بگذار مجنون خطابم کنند
ناراحتی من از باب نبودن قیصر و نیست، از آن رو بغض دارم که دیگر از این به بعد نمی توانم بیش از آنچه قیصر گفته و سروده از او بخوانم و بشنوم. هر چه هست همانهایی ست که گذاشت و رفت. مثل همین سه شنبه هایی که گفتی
سه شنبه سنگین است آری
آخرین حضور او در محفل نقد و ادبی
سه شنبه ۶/۶/۸۶ بود، و بال گشودن او :
سه شنبه ۸/۸/۸۶
این سه شنبه ها نفس گیر شده است.
«خدا کوه را آفرید»
تلخ و بی حوصله !
--------
از خواندن شعر سه شنبه اش سیر نمی شوم. چندین بار آمدم اینجا پستت را خواندم و رفتم.
خدایش رحمت کند. فاتحه ای خواندم.
سلام تشکر از این همه همدردی
عشق یتیم شد
فرودینه
« دیروز با تو بودم
دیروز ناگهان رفت
در یک کلام کوتاه
قیصر به آسمان رفت »
یادش گرامی باد ...
همین .
درودی دیگر بار.
ممنون از حضور واظهار نظر تان.باز هم منتظرتان میمانم.