روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

اغمادر اغما!

 

اعتماد به عدالت خدا

سریال ید بیضا (اغما)هم پایان یافت وخاطره ای ماند از نامهایش.

باید بگم پایان سریال بهتر از اونی شد که فکر میکردم.یعنی بنظرم توانستند انتهای سریال را خوب جمع کنند که از این لحاظ به نویسنده و کارگردانش تبریک میگویم!

تنها نقطه ضعفی که از نظر من کمی غریب بود به آسانی پذیرفتن همخانه شدن با شیطان !! از جانب  دکتر پژوهان بود که کمی غیر قابل تصور بنظر می آمد...

به هر حال باید پذیرفت شیطان همین حوالیست وبا کوچکترین غفلت سرراهمان ظاهرخواهدشد...

Free Image Hosting at allyoucanupload.comمهدیسما

دیروز شیطان را دیدم.

 در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بودو فریب می فروخت.
مردم دورش جمع شده بودند .هیاهو میکردندوهول میزدند و بیشتر می خواستند.

 توی بساطش همه چیز بود : غرور. حرص. دروغ و خیانت.جاه طلبی و قدرت. هر کس چیزی می خرید و در ازایش چیزی می داد. بعضی ها تکه ای از قلبشان را می دادند و بعضی پاره ای از روحشان را. بعضی ها ایمانشان را می دادند و بعضی آ زادگی شان را.
شیطان می خندید و دهانش بوی گند جهنم می داد. حالم را به هم می زد. دلم می خواست همه ی نفرتم را توی صورتش تف کنم.

انگار ذهنم را خواند.موذیانه خندید و گفت : من کاری با کسی ندارم. فقط گوشه ای بساطم را پهن کرده ام و آرام نجوا می کنم.نه قیل و قال می کنم و نه کسی را مجبور می کنم چیزی از من بخرد. می بینی آدم ها خودشان دور من جمع شده اند.
جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیکتر آورد و گفت : البته تو با اینها فرق می کنی. تو زیرکی و مومن. زیرکی و ایمان آدم را نجات می دهد. اینها ساده اند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب می خورند.
از شیطان بدم می آمد. حرف هایش اما شیرین بود. گذاشتم که حرف بزند. و او هی گفت و گفت و گفت. ساعت ها کنار بساطش نشستم.

تا اینکه چشمم به جعبه ی عبادت افتاد که لا به لای چیزهای دیگر بود. دور از چشم شیطان آن را بر داشتم و توی جیبم گذاشتم. 

 با خودم گفتم : بگذار یک بار هم شده کسی چیزی از شیطان بدزدد. بگذار یک بار هم او فریب بخورد.
به خانه آمدم و در جعبه ی کوچک عبادت را باز کردم. توی آن اما جز غرور چیزی نبود.

 جعبه ی عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت. فریب خورده بودم. دستم را روی قلبم گذاشتم. ..نبود. فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشته ام.
تمام راه را دویدم..تمام راه لعنتش کردم..تمام راه خدا خدا کردم. می خواستم یقه نامردش را بگیرم... عبادت دروغی اش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم.
به میدان رسیدم. شیطان اما نبود.
آن وقت نشستم و های های گریه کردم..از ته دل
اشک هایم که تمام شد بلند شدم.. بلند شدم تا بی دلی ام را با خود ببرم..که صدایی شنیدم....
صدای قلبم را.

Free Image Hosting at allyoucanupload.comکامیرا

 

 

 

***

پ.ن۱:

سریال اغما۰ مخابرات۱

 پ.ن۲:

دختر ۲۰ ساله بروش رز در سریال اغما گاوصندوق پدر را خالی کرد!!!

 پ.ن۳:

ابلیس در روزگار کنونی!!!

مجیدکارتون

 

نظرات 21 + ارسال نظر
گل مینا جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:46 ق.ظ http://nasserabdollahi.blogsky.com

شیطان با ماست، لحظه به لحظه ،نفس به نفس ،لازم نیست حتما او را به طریقی خارق العاده ببینیم اگر خوب چشمهایمان را باز کنیم او را می بینیم صدایش را می شنویم دستان به ظاهر محبت آمیز طاعون زده اش را لمس می کنیم .
وقتی که به ماشین جدید و شیک و نوی همسایه نگاه می کنیم و با خود می گوییم مردتیکه تازه به دوران رسیده ببین چه ماشینی گرفته! این صدا ،صدای ما نیست صدای شیطان است آن را نمی شنویم؟!
وقتی به دخترک خسته و رنگ پریده ء گل فروش نگاه می کنیم و با کلی منت ۱۰۰ تومان در دستهایش می گذاریم و با هزار ادا دستمان را می کشیم که مبادا نرمی و پاکیزگی دستانمان را کثیفی ! دست دخترک آلوده کند این غرور، غرور شیطان است نمی فهمیمش؟!
وقتی به نگاه آلوده ای دل می دهیم و روحمان را فدای امیال جسم می کنیم و فریب سخنان دل نشین و دستان نوازشگر آلوده به گناه او را با بزرگی و خویشتن داری تعویض می کنیم این آغوش ،آغوش شیطان است او را باور نمی کنیم؟!
این سریال تنها قصد داشت با تمثیلی گاه دور از ذهن گاه نزدیک بدیهیات را به ما بشناساند و تلنگری بر وجدان و عقل و سرشت خداگونه ما وارد آورد تا شاید کمی به خود آییم و چشمهایمان را باز کنیم، گوشهایمان را تیز کنیم و دستهایمان را ایمن از در آغوش کشیدن شیطان!
پس شیطان برای فریب ما تنها در قالب انسانی که نیک خو بوده ظاهر نخواهد شداو در قالب من و تو نیز هم ظهور پیدا خواهد کرد اگر لحظه ای حتی ، غفلت کنیم!

******پس فقط خود را دریاب تا خدا را دریابی*******

والسلام

حریردریا جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:10 ق.ظ

دقیقا همینطورست...
شیطان در همین حوالیست و منتظر یک غفلت از ما...

سرش را نزدیکتر آورد و گفت: البته تو با اینها فرق می کنی. تو زیرکی و مومن. زیرکی و ایمان آدم را نجات می دهد. اینها ساده اند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب می خورند.

به همین راحتی مغرور شدو از لابلای بساط شیطان جعبه ی به ظاهر عبادتش را دزدیدو فریب خورد...

شیطان به همین راحتی اجازه ی ورود از ما را گرفته به اعماق دل و جانمان نفوذ میکند...

خدایا پناه میبرم به تو از شر شیطان


MeHraN جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:35 ق.ظ http://bnd.blogfa.com

سلام مطلب جالبی بود ممنون که خبرم کردی موفق باشی

احسان جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:36 ب.ظ

سلام ماشاا.. ماشاا... عالی بود فقط اگه بگی منبع چی بود اگه خودت اینا رو نوشته باشی

عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

انار جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:58 ب.ظ http://anaar1010.blogfa.com

البته در مورد فیلم باید بگم به جز همون مورد سوژه، یعنی موضوع چالش برانگیز نمود همخانه شدن شیطان با انسان، فیلم از لحاظ فنی کار ضعیفی بود
یعنی کلا نظر من در مورد سابقه فیلمسازی سیروس مقدم همینه...
اما گفتم که گذشته از این ایرادات فنی، این جهشی که تلویزیون به سمت موضوعات ماورائی کرده قابل توجهه..
.
دیگه اینکه این متنی که گذاشتی از نوشته هایی بود که من خیلی دوستشون دارم
مرسی

هستی جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 06:14 ب.ظ http://nanonaft.blogsky.com

بنظر من این سریال به یک نکته اشاره کرد که همه حساب کتابهای این چند سال رو ریخت به هم
از بچگی شنیده بودم نا امید شیطانه !
اما این سریال ثابت کرد که شیطان امیدوارترین مخلوق خداست.اگه از تو نا امید بشه من هستم اگر از من نا امید بشه دیگری

اشاره ی خوبی بود.

منم موافقم. مثل اینکه شیطان از خیلی از بندگان خداوند امیدوارتر زندگی میکنه
این مطلب جای تامل داره ...

یه نفر جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 06:35 ب.ظ

در عنوان قبلی بیان کردید شک
این عنوان جدید که اعتماد به عدالت خدا بود به موضوع ربطی داشت؟درکل با این نظر موافقم که بهتر از اونی که فکر میکردیم تموم شد.چون سریالهای دیگه انقدر چرند تموم شد که باز این بهتر بود.

دوست عزیز
اشاره ی شما به عنوان- ناشی از دقت شماست و ازین بابت ممنونم
درباره ی عنوان اعتماد به عدالت خداوند:
این پست در ادامه ی بررسی سریال نوشته شده است.
نفوذ شیطان در دکتر پژوهان بخاطر شک به خداوند بود و طرد شیطان بخاطر اعتماد او به عدالت خدا.
آنجایی که پذیرفت خودش فرزندش را جراحی نکند.
چون ایمان داشت که خداوند پاسخ این عمل او را خواهد داد.
بنابراین انتخاب این عنوان به این دلیل بود.
باز هم از دقتتان ممنونم////

بانوی اردیبهشت جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 07:34 ب.ظ http://gol-gav-zaban.blogfa.com/

سلام
نظری ندارم .. چون این سریال رو ندیدم ..
اما مطلبی که در رابطه با شیطان نوشته بودید جالب بود.
ممنون که خبر کردید
یاحق

انجمن شاعران مرده جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:27 ب.ظ http://www.eshgharia.blogfa.com

خسته نباشی

بسیار زیبا بود

از شما متشکر هستیم که ما را با خبر کردی

در پناه حق

گل مینا شنبه 28 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:39 ق.ظ http://nasserabdollahi.blogsky.com

آدم برفی آپدیت شد با

نقدی کوتاه و طنز آلود بر چهار سریال ماه رمضان

گل مینا شنبه 28 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:40 ق.ظ http://adambarfi1.blogsky.com

آدم برفی آپدیت شد با

نقدی کوتاه و طنز آلود بر چهار سریال ماه رمضان

اسد شنبه 28 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 07:35 ق.ظ http://ninameh.blogfa.com

سلام : معامله با شیطان خیلی هم خوب است مشروط بر این که خواسته او را پاسخ گو نباشی وسوسه نشوی که اگر وسوسه شدی به همان دردی دچار خواهی شد که من شده ام و شاید باورت نشود که حقیقت را هم فراموش خواهی نمود و حتی گفته های بهترین و نزدیکترین ها به خودت را هم دروغ باور خواهی نمود و هیچ کس دیگر توان همراهی با شما را نخواهند داشت همان بهتر که ساده باشی و هیچ حرفی به غیر از حرف الله را قبول نداشته باشی و همین قدر که فهمیدی شیطان همین نزدیکی هاست بدان که خدا از او نزدیکتر است نوشته ات خوب و عالی بود
جاری همانند کارون .
ممنون که خبرم کردی و یادی از من پیر مرد نمودی

یه عاشق شنبه 28 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:42 ق.ظ http://arezoo62.blogsky.com

سلام دوست عزیز خدا همه مون از شر شیطان محفوظ نگه داره... نقد جالبی بود............ وبلاگتون هم خوبه........
خوشحالم که با این وبلاگ آشنا شدم... خدا کنه این دوستیمون تدوام داسته باشه... ممنونم ازت......... دلت شاد

هومن رهبری شنبه 28 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:30 ق.ظ http://marketkey.blogfa.com

تحلیل و قلم مثل همیشه تاثیرگزار و هوشمندانه بود. هرچند فکر می کنم تصویر کارتونی پایان مطلب با ساختار و هویت این وبلاگ تفاوت فاحشی دارد.

سلام هومن جان

چه عجب..خوشحال شدم از اینکه دوباره دیدمت.
در مورد کاریکاتور آخر مطالب کاملا باهات موافقم.
ممنون از دقت و توجه تو...

اما بنظرم پرداختی طنز گونه به مقوله های اجتماعی زندگی هامان در قالب نقد و بررسی حضور شیطان در روزگارمان!!!
گاهی لازم است...
استفاده از این کاریکاتور البته در پی نوشت متن تنها به این منظور است.
بازهم ممنون

سنگار شنبه 28 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:30 ق.ظ http://nematollah.blogsky.com

سلام
ریبا بود .
ترسم از روزی است که بغچه ی اسرار منظر انظار شود
واقعآ اوضاع خیلی خرابه !

به امید دیدار

داستانک شنبه 28 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:15 ب.ظ http://dastanak.tk

جالب بود

احسان یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:40 ق.ظ http://www.nightsmile.persianblog.ir

تعبیر خوبی بود.
موفق باشی.

مریم یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:15 ب.ظ http://homarazy

درباره کاریکاتور تعبیر بسیار جالبی کردی .
تو این روزگار ما خودمون در حال دست و پنجه نرم کردن با شیطانهایی هستیم که از الیاس خیلی خطرناکتر هستند.
تعبیر بسیار زیرکانه ای بود.
متن هم بسیار زیبا بود شیطان از یک لحظه غفلت ما برای یک عمر برنامه ریزی میکند ومعمولا از راههایی وارد میشود که به مذاقمان خوش باشد

حمید یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 06:09 ب.ظ http://karaj400.blogsky.com

این فیلمها و مطالب فقط به درد عوام الناس میخوره و بس
ما که برگزیده ایم و بی نیاز از اینها
:-)

علیرضا دوشنبه 30 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:32 ب.ظ http://www.ahmadsani.blogfa.com

وبلاگ احمد ثانی آپدیتش شد
یادگاری ناصر به علیرضا

حایری شنبه 5 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:15 ب.ظ http://haeri118.blogfa.com

درود
جالب بود
منم یه چیزی بلغور کردم
ببینی بد نیست
بدرود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد