آنزمان که از خاک برآمدیم و شدیم جاری در آب که نام آدمیت را به دوش کشیم آنگونه نبودیم که زلال آب صیقلمان دهد.پس گل شدیم و تنها از رفتنمان سفالینه ها بر جای میمانند.
حداقل آن راخوشتراش بسازیم...
ادامه...
سلام الهام عزیزم خزان زود هنگام شاید در راه یافتن همدگران خسته هم آغوشی ِ تلخ و نفرت انگیز .. سایه روشنی موهوم از تسلیم در برابر سرنوشتی مسموم حسرت گلی بی نام که به طراوت شقایق آمد و حالا دیگر از خود نشانی از آب و آفتاب نمی بیند. و هزاران برداشت دیگر که هیچ یک سراغی از روشنی آینه ندارند. یاحق
سلام الهام جون . اول ازت تشکر میکنم بابت اون همه لطفی که در حقم کردی و از اینکه خبر دادی بهم ممنون عزیزم در مورد این عکستم باید بگم که عزیزم برداشت من از این عکس اینه که در مقابل هر تاریکی یه نور کوچکی هست که اگه بگردی پیداش میکنی و در پایان دوباره ازت تشکر میکنم بابت اون همه لطفت مر۳۰
سلام حالتون خوبه وبلاگه واقعا زیبایی دارین بلهتون تبریک میگم من یه تازه کار هستم اگه دلتون خواست یه سری به من بزنید و منو راهنمایی کنید اگه هم خواستید میتونیم تبادل لینک هم بکنیم رفتن رسیدن نیست ولی برای رسیدن راهی جز رفتن نیست موفق باشید خدا نگهدار
سلام خسته نباشید من شما رو لینک کردم اگه دلتون خواست شما هم این کارو بکنید و باز هم به ما سر بزنید دلم میخواد از اشتباهاتم بگید و منو راهنمکایی کنید میگن بد بخت کسیه که بخواد اسمونو زمینو به هم بدوزه و بد بختر از اون کسیه که فکر کنه خدا اسمونو زمینو اشتباه به هم دوخته
سلام خیلی خوبه که با یک عکس و یا نوشته مخاطبان رو به فکر واداشتی. اما نظر من اینکه این دنیا در گذره .طراوت و تازگی و مرگ و پیری در کنار هم هستند وهیچ کدام بدون دیگری معنی ندارند. اما چرا دسته گل عروس .این باید معنی خاصی برای تو داشته باشه. شاد باشی!
از نگاه دقیقت ممنون... دلیل انتخاب عکس رو خواهم گفت.
الهام جان می دونی منظورم از برداشتی که تو کامنت اول نوشتم چی بود؟ منظورم اینه که وقتی زندگیمون رنگ خزان می گیره باز هم می شه احساس بودن کرد باز هم می شه زیباییها رو دیدو باور کرد فقط کافیه بخوایم
من با تفسیر به طور کلی مخالفم.ما نمی تونیم یه مفهوم کلی رو به یه برداشت جزئی محدود کنیم؛صدالبته که هر کسی در برداشت کردن آزاد است و تفسیر و نماد شناسی میتواند ابزار خوبی برای گسترش نیروی تعقل و تخیل باشد؛اما کسی نمی تواند ادعا کند که برداشت شخص وی صد درصد درست است. نمونه اش را بارها بعد از دیدن یک تئاتر یا نمایشگاه آثار هنری با دوستان تجربه کرده ام. ... اما آنچه من از این تصویر دریافت کردم "تضاد "بود.
سلام الهام جان. اول برداشت که وظیفه ی اصلی من بیننده است: زمان در این تصویر مرده! چرا؟ چون در خزون غمبار گل بهاری شکفته! (واقعا من اونو دسته گل نمی بینم!) این تضاد نیست! این مرده گیه! این آمال و آرزوی بشر دو پاست! مرده گی؟ آمال و آرزو! چی می گم؟ تو دنیای واقعی فاصله ی بین غم وشادی.نفرت و عشق(این مفهوم کذایی).خنده و گریه عین اون رمان زیر گل روییده شده است... کاش زمان مرده بود..هیچ وقت این فاصله برداشته نمی شد... منه غمگین غگین بودم بی امید به شادی که حسرت می یاورد و توی شاد شد بودی بی بیم از دست دادن شادی که خسران می یاورد! (عجب برداشتی!) -------- آدمی سفال قدیمی نیست! بازم رو اعتقادم هستم! چرا؟ من قبول ندارم که آدمی از گل بوجود آمده! چون اگه از گل بوجود آمده بود و اکنون سفالی قدیمی است روز به روز می بایست بر ارزش هایش مانند یک شیء عتیقه افزوده میشد ولی در گذر زمان این اتفاق می افتد و امروزه روز آدمی با ارزش است؟ (بحث سر خلقت نمی کنم چون اعتقادی بهش ندارم!) فقط می گم تابیرت کلا اشتباست و این فقط یکی از دلایل رد نظریه سفالینه تو و هم عقیدگان این نظریست. ------ به دنیا می آییم بی اراده.زندگی می کنیم با ذلت.میمیریم با حسرت.. این چه خلقتی است دوست امیدوار ناامید نشان من؟
اگه دیوار کژی ها رفته بالا تا ثریا دست معمار خدا بود خشت اول من و ما چه عیبی داشت اگه فردا جهان بهتر از این می شد؟ خدا میرفت و یک مادر پرستار زمین می شد...
عشق... آدم یاد عشقی میفته که به خزون تبدیل شده مهر و محبتی که روزی اون و با این دسته گل جشن گرفتن اما حالا به سینه پاییزو خزون افتاده و داره نفسهای آخرش و می کشه. حیفه عشق حیفه عشق که پژمرده شه...
من هم تضاد را دیدم ولی تنها میان رنگ و شکل. هردو زنده اند هم برگ خشک و هم گل شاداب. باور کن مثالی برایت می آورم مولانا زنده است خیلی بیش از آنچه من زنده ام
برداشتها متفاوت بودند و جالب... برخی از امید گفتندو برخی نومیدی دیدند.... یه روز این عکس رو بدوستی نشون دادم / گفت چه جالب در خزون گلها دسته گلی تازه...عقیدش برام جالب بود .بخاطر همینم خواستم نظر سایر دوستان رو هم بدونم. واما حقیقت این تصویر: این دسته گل تازه در فصل خزان نماد آغاز زندگی مشترک دو عاشق بود که اکنون خوشبختند.
این تصویر ذوق یک عکاس بود در روز عروسی من...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام الهام جان ..... خوبی نازنین ؟؟؟!!!!
وقتی میگن گلی به خزان نشسته یعنی همین ......
سلام الهام عزیز
من به روزم
بهت لینک هم دادم.
موفق باشی
خیلی تکونم داد...
اینقدر حرف داره که هیچ حرفی ندارم برای گفتن دیگه
مرسی الهام/ و اینکه خبرم کردی
ای کاش یکی از آن حرفهارو میگفتی...
سلام الهام عزیزم
خزان زود هنگام شاید در راه یافتن همدگران خسته
هم آغوشی ِ تلخ و نفرت انگیز ..
سایه روشنی موهوم از تسلیم در برابر سرنوشتی مسموم
حسرت گلی بی نام که به طراوت شقایق آمد و حالا دیگر از خود نشانی از آب و آفتاب نمی بیند.
و هزاران برداشت دیگر که هیچ یک سراغی از روشنی آینه ندارند.
یاحق
دسته گلی دور از بهار نمی دونم باید چی فکر کنم!!!!!!!!!
سلام...
گلی بهاری برای گلی پاییز زده....تا یاد خاطره گلی که روزی طراوت میداد زنده بماند...
با مطلبی داستانی برگرفته از واقعیت به روزم....ممنون میشم نظراتتونو بدونم
سلام الهام جون .
اول ازت تشکر میکنم بابت اون همه لطفی که در حقم کردی و از اینکه خبر دادی بهم ممنون عزیزم
در مورد این عکستم باید بگم که عزیزم برداشت من از این عکس اینه که در مقابل هر تاریکی یه نور کوچکی هست که اگه بگردی پیداش میکنی
و در پایان دوباره ازت تشکر میکنم بابت اون همه لطفت مر۳۰
یک تعبیر مثبت...
سلام
خوبه که نه شکسته ای و نه مرده...
هو
پادشاه فصل ها پائیز
به من سر بزن خوشحال میشم
سلام
برداشت جالبی نبود. وقتی انرژی هسته ای داریم . طبیعیه که می تونیم تو فصل پاییز گل بهاری هم داشته باشیم
البته اگر تعبیر انرژی هسته ای هم مثل تعبیر تشبیه گلهای ٪۱۰۰ پاییزی ! به گلهای بهاری ! باشه که ...
جالب بود
تضادی که با زمینه اش دارد
حالا این که کدام مغلوب آن یکی بشود دیگر...
سلام حالتون خوبه وبلاگه واقعا زیبایی دارین بلهتون تبریک میگم
من یه تازه کار هستم اگه دلتون خواست یه سری به من بزنید و منو راهنمایی کنید
اگه هم خواستید میتونیم تبادل لینک هم بکنیم
رفتن رسیدن نیست ولی برای رسیدن راهی جز رفتن نیست
موفق باشید خدا نگهدار
من دوست داشتم جای عکاس بودم
می خواستم خش خش برگها را بشنوم
و بگویم
وقتی صدای له شدنت، نوای دلنواز شد، چه فرقی می کند برگ سبز کدام درخت بوده ای!
..............
you've been log-linked
سلام الهام عزیز
خیلی قشنگ هستش این عکس
بهار در پاییز من دوست داشتم که یکی از اون برگهای خشک بودم
دوست عزیزم من هم آپ کردم
سلام خسته نباشید من شما رو لینک کردم اگه دلتون خواست شما هم این کارو بکنید
و باز هم به ما سر بزنید دلم میخواد از اشتباهاتم بگید و منو راهنمکایی کنید
میگن بد بخت کسیه که بخواد اسمونو زمینو به هم بدوزه و بد بختر از اون کسیه که فکر کنه خدا اسمونو زمینو اشتباه به هم دوخته
الهام عزیز
مرسی که بهم سر زدی
خواستم بگم وبلاگ جالبی داری دیدم خیلی آبکی می شه چون خودت می دونی خلوت کده ی هر کس جالب و دوست داشتنیه
موفق باشی
سلام
خیلی خوبه که با یک عکس و یا نوشته مخاطبان رو به فکر واداشتی.
اما نظر من اینکه این دنیا در گذره .طراوت و تازگی و مرگ و پیری در کنار هم هستند وهیچ کدام بدون دیگری معنی ندارند.
اما چرا دسته گل عروس .این باید معنی خاصی برای تو داشته باشه.
شاد باشی!
از نگاه دقیقت ممنون...
دلیل انتخاب عکس رو خواهم گفت.
سلام الهام عزیز
ممنون که به طلوع نو هم سر زدی.خوشحال شدم.
شاد باشی!
سلام الهام جون
دسته گل عروسی که به خزان سپرده شده خیلی غم انگیزه !
روح تو بخشی از خداوند است وجسمت اندکی از زمین
پس احساس بودن زیبایی و تمام خوبی ها را در خود به تجلی دراور
بکوش که می توانی
خوبی الهام گلم
دوست داشتی بیا اون طرفا
دلت شاد لبت پر خنده باد:الهام
الهام جان می دونی منظورم از برداشتی که تو کامنت اول نوشتم چی بود؟
منظورم اینه که وقتی زندگیمون رنگ خزان می گیره باز هم می شه احساس بودن کرد
باز هم می شه زیباییها رو دیدو باور کرد فقط کافیه بخوایم
بازار سیاه رفتم برای خریدن عشق ولی در ابتدای ورودم روی کاغذی خواندم در غرفه هوس بازان عشق را به حراج گذاشته اند به قیمت نابودی پاک بازان...
دلت شاد
هو
نظرت در مورد تبادل لینک چی ؟
اگه موافقی خبرم کن
من با تفسیر به طور کلی مخالفم.ما نمی تونیم یه مفهوم کلی رو به یه برداشت جزئی محدود کنیم؛صدالبته که هر کسی در برداشت کردن آزاد است و تفسیر و نماد شناسی میتواند ابزار خوبی برای گسترش نیروی تعقل و تخیل باشد؛اما کسی نمی تواند ادعا کند که برداشت شخص وی صد درصد درست است.
نمونه اش را بارها بعد از دیدن یک تئاتر یا نمایشگاه آثار هنری با دوستان تجربه کرده ام.
...
اما آنچه من از این تصویر دریافت کردم "تضاد "بود.
سلام الهام جان
با مطلبی جدید به روزم
یاحق
سلام الهام جان.
اول برداشت که وظیفه ی اصلی من بیننده است:
زمان در این تصویر مرده! چرا؟ چون در خزون غمبار گل بهاری شکفته! (واقعا من اونو دسته گل نمی بینم!)
این تضاد نیست! این مرده گیه! این آمال و آرزوی بشر دو پاست! مرده گی؟ آمال و آرزو! چی می گم؟
تو دنیای واقعی فاصله ی بین غم وشادی.نفرت و عشق(این مفهوم کذایی).خنده و گریه عین اون رمان زیر گل روییده شده است... کاش زمان مرده بود..هیچ وقت این فاصله برداشته نمی شد... منه غمگین غگین بودم بی امید به شادی که حسرت می یاورد و توی شاد شد بودی بی بیم از دست دادن شادی که خسران می یاورد!
(عجب برداشتی!)
--------
آدمی سفال قدیمی نیست! بازم رو اعتقادم هستم! چرا؟
من قبول ندارم که آدمی از گل بوجود آمده! چون اگه از گل بوجود آمده بود و اکنون سفالی قدیمی است روز به روز می بایست بر ارزش هایش مانند یک شیء عتیقه افزوده میشد ولی در گذر زمان این اتفاق می افتد و امروزه روز آدمی با ارزش است؟
(بحث سر خلقت نمی کنم چون اعتقادی بهش ندارم!) فقط می گم تابیرت کلا اشتباست و این فقط یکی از دلایل رد نظریه سفالینه تو و هم عقیدگان این نظریست.
------
به دنیا می آییم بی اراده.زندگی می کنیم با ذلت.میمیریم با حسرت..
این چه خلقتی است دوست امیدوار ناامید نشان من؟
اگه دیوار کژی ها رفته بالا تا ثریا
دست معمار خدا بود
خشت اول من و ما
چه عیبی داشت اگه فردا
جهان بهتر از این می شد؟
خدا میرفت و یک مادر
پرستار زمین می شد...
علی(درصد بلاگ)
سلام عزیزکم!!!
با وبلاگت خیلی حال کردم
خوشحال میشم به کلبه ی فرشته ی معصوم من هم سری بزنی.
قربانت: بهار
http://www.parandeye-gharib.persianblog.ir
آپدیت شد .......
با یک واژه غریب و تکراری به نام زندگی-------
خوب با این ای بابا...
خیلی حرفها رو گفتین... معذرت میخوام که اصلا تووو وبلاگتون اومدم... به هر حال ... شبتون بخیر و موفق باشید .. خدافظ !
سلام
زیبایی.
عشق...
آدم یاد عشقی میفته که به خزون تبدیل شده مهر و محبتی که روزی اون و با این دسته گل جشن گرفتن اما حالا به سینه پاییزو خزون افتاده و داره نفسهای آخرش و می کشه.
حیفه عشق
حیفه عشق که پژمرده شه...
سلام الهام عزیز
دیر به دیر آپ میکنی
منتظر نوشته های قشنگت هستم
دلتنگ ناصریا Update شد با :
یه مرد آسمونی بنام ناصر ............
www.deltange-naseria.blogsky.com
سلام
به روزم
موفق باشی
من هم تضاد را دیدم ولی تنها میان رنگ و شکل.
هردو زنده اند هم برگ خشک و هم گل شاداب. باور کن مثالی برایت می آورم مولانا زنده است خیلی بیش از آنچه من زنده ام
برداشتها متفاوت بودند و جالب...
برخی از امید گفتندو برخی نومیدی دیدند....
یه روز این عکس رو بدوستی نشون دادم / گفت چه جالب در خزون گلها دسته گلی تازه...عقیدش برام جالب بود .بخاطر همینم خواستم نظر سایر دوستان رو هم بدونم.
واما حقیقت این تصویر:
این دسته گل تازه در فصل خزان نماد آغاز زندگی مشترک دو عاشق بود که اکنون خوشبختند.
این تصویر ذوق یک عکاس بود در روز عروسی من...