روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

روزمرگی

عاقبت بودنم شد! آدمی را دمیدند.آه باران نمی داند اینرا... آدمی سفالی قدیمیست.

نسل سوخته(۱)

Image and video hosting by TinyPic

 

تازه رسته ام...

نمیدانم کدامین سبب باعث شد تا دانه وجودم در خاک کویر دفن گرددو کدامین بیابانگرد خسته خود را در کنار دانه وجودم سیراب کرد تا چکیدن آب از سفالین شکسته اش باعث سیراب شدن خاک وجودم گردد.

اینک سر از خاک بیرون آورده ام.

بستر وجودم کویر-بر فراز ساقه ام آسمان و در همسایگیم خاری پیر که با لبخندی تلخ رویشم را به نظاره نشسته است.نمیدانم چه آینده ای مرا در خواهد نوردید .هر از گاهی باد خشک و سوزان کویر صورتم را نوازش میدهد.شاید هم تولدم را به سخره گرفته است... میوزدو مینالد.گوشهایم از غرش آوای مهیبش به درد آمده . 

هر روز خورشید را میبینم که از مشرق میاید و در مغرب فرو میرود. 

امروز انگار کمی متفاوت است!

از دور ارابه ای عظیم به سویمان می آید.زوزه کشان. آوایش حتی از صدای باد صحرا خشنتر .

میبینم که خاک را چگونه به هر سو پرتاب میکند .هر لحظه به ما نزدیکتر میشود. خار خود را برای رفتن آماده میکند و...

دستانی قوی و بی احساس ریشه اش را گرفته از زمین جدا میکند.یعنی من نیز منتظر باشم؟

چه عمر کوتاهی...

اما !!!

 انگار مرا ندید.

ادامه دارد...

 

                                                        

 

نظرات 31 + ارسال نظر
پرند نیلگون شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:09 ق.ظ

سلام دوست عزیزم
ممنونم که زحمت کشیدی و به روز رسانیتو بهم اطلاع دادی .
فضای وبلاگت خیلی جالبه و این روزا ، هر روز که می گذره و با خوندن هر پست تازه ای ، از خوندن وبلاگت بیشتر لذت میبرم . امیدوارم موفق باشی و پیروز . همین طور ادامه بده !
پست قبلی خیلی جالب بود و به قول خودت بازم جای بحث داشت .
و این پست ، خیلی منتظرم بقیه شو بخونم تا بتونم نظرم بگم .
پایین ص وبلاگت یه پست دیدم به اسم خون بازی . انگار قبلا نخونده بودمش . اول می خونمش و بعد اگه چیزی به نظرم رسید برات می نویسم .
شاد باشی

sepideh شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:43 ق.ظ

منتظرم، بقیه اش رو بنویس .............

شهسوار شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:56 ق.ظ

به نظر میاد تلاش میکنی فریادی را در قالب نوشته هایت به گوش رسانی.خوب باید بگم تا حدودی هم موفق شدی.عنوان نسل سوخته برای این مطلب و داستان رستن یک دانه قصه غریب نسل سوخته ماست که راست گفتی دیده نشد!
حتی برای بردن و مردن هم ندیدنشان.و به این مطلب زیبا اشاره کردی.منتظر شنیدن باقی آن هستم.

حریر دریا شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:36 ب.ظ http://sofalin.blogsky.com/

ممنونم از اینکه با دقت میخوانید...

امیر نورآبادی شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:28 ب.ظ http://mariland.persianblog.com

سلام بر الهام بانو!
دستانت روان و ذهنت جاری... که هنر از هر دست هنر است.
ما همه در همین کویریم... در کنار تو... با تو ...نسل سوخته ایم و ساقه هامان را از هم جدا میخواهند...هستیم بلکه ریشه هامان را...
ریشه دار باشی همنسل عزیزم!
با احترام امیر نورآبادی

مینا شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:15 ب.ظ http://adambarfi1.persianblog.com

آدم برفی آپدیت شد با


دلم می خواد بگم.. .


گشتم نبود نگرد نیست!

سارا شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:25 ب.ظ http://www.sowdagar.blogfa.com

سلام الهام عزیز صمیمیت قلمت موندگارم کرد .

بهاره یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:22 ق.ظ http://www.mannishboy.myblog.ir/

خواب را ترجیح می دهم

که تقلید زندگی نیست.

وقتی که همه چیز به سادگی فراموش می شود

نقشی نمی ماند که بازی کنیم!

شب بخیر...

هومن یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:13 ق.ظ

سلام مدیریت محترم وبلاگ
من کمتر با متون ادبی یا متنایی از این دست ارتباط برقرار میکنم.
اما بهت تبریک میگم.
در نوع خودش زیبا و با احساس بود.در عین اینکه ساده و قابل فهم بود.

موفق باشید

گندم - بانوی شبنم پوش یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:37 ب.ظ http://banooye-shabnampoosh.blogfa.com/

هر چه تو را به یاد من بیاورد زیباست
http://banooye-shabnampoosh.blogfa.com/

ا یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:03 ب.ظ

اتفاقا برعکس هومن من فکر میکنم متن اصلا ساده نیست.خیلی هم قابل تامل است.من تا بقیه داستان را نخوانم نمیتونم بطور کامل نظر بدم.خار پیر یعنی نسل قبل؟ولی اینکه ما (نسل کنونی) همه جا نادیده گرفته میشویم کاملا درست است.منهم مثل بقیه منتظر بقیش میمانم.
با تشکر.خسته نباشید

مادر یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:50 ب.ظ

متن بسیار زیباست و واقعیت پوچ زندگی را به قلم آوردهای ولی فرزندم زندگی با تمام پوچیها و روزمرگیها جاری و میتوان با نگاه مثبت زیباییها جذابیت و امیدواریهای آن را هم دید چرا که انسان با امید زنده است امید دیدن روزهای خوب نوشته تو چنانچه بگوش فرد مایوس و ناامید از زندگی برسد او را ناامید تر و مایوستر خواهد کرد و به نظر من این نمیخواهم بگویم گناهی بزرگ است بلکه نه تنها باری از دوش فرد مایوس بر نمی دارد حتی او را سنگین تر و ناامید تر میکند پس بنابراین شما میتوانید با انعکاس خوبیها لذتها تجربهای خوب زندگی به دیگران نوید امید وار بودن و بهتر زندگی کردن را بدهید و سپاسگذار میشوم که منبعد شاهد انعکاس انرژیهای مثبت تو فرزند پاک نهادم باشم.
تا دیدار بعد.

در زندگی هیچ وازه ای مقدس تر از مادر بعد از خالق یکتا نیست.

برخود میبالم که مادری بزرگوار بر من منت نهادند و متن مرا خوانده و از آن مهمتر نظر خود را در مورد آن بیان میکنند.

اما به آن مادر عزیز میگویم که بهیچوجه قصد ترویج نومیدی و یاس را نداشته ام-بلکه سعی کرده ام از زاویه دیگر به روزمرگی نگاه کنم...

بهاره دوشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:44 ق.ظ http://www.mannishboy.myblog.ir/

سلام
ببخشید که تکراری بودم . اما خوب این متن ر و واقعا دوست داشتم .

گل مینا دوشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:45 ق.ظ http://nasserabdollahi.blogsky.com

همیشه در تاریخ هم تا بوده و بودو خواهد بود چنین است و...

خواهیم رست

خواهیم شست

و برخواهیم جست

گل مینا دوشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:47 ق.ظ http://nasserabdollahi.blogsky.com

همیشه تا بوده و بوده همین بوده.

خواهیم رست

خواهیم شست!

برخواهیم جست

به روزم با

دلیل با هم بودنمان

مهدی دوشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:57 ب.ظ

متن جالبه.حرفهای مادر هم درسته.ولی باید به مادر خوبمان بگویم متاسفانه این درد نسل سوخته است. نسل خار پیر حداقل دیده شد. حتی خودشو برای رفتن آماده کرد.حتی خودش خواست که برود.ولی بیچاره نسل سوخته که هیچش نمیبینند.
منتظر ادامه هستم.

هومن سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:03 ق.ظ

دوست بی اسم من.
متن قابل تامله ما با هم اختلافی نداریم.
من اصولان با این دست نوشته ها ارتباط برقرار نمیکنم.
شاید چون پیچش و خمشش زیاده!!.
اما این متنرو فکر میکنم فهمیدم.
به نظرت به خودم امیدوار بشم؟!

کامیرا سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:58 ب.ظ http://bandarabbascity.blogsky.com

سلام. شما کدوم الهام هستید؟ ;)

گندم - بانوی شبنم پوش چهارشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:28 ق.ظ http://http://banooye-shabnampoosh.blogfa.com/

خیلی زیبا بود عزیزم . باز هم از این متنا بنویس .
راستی چرا دیگه on نیستی ؟
نکنه از من دلخوری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باز هم ببخشید بابت اون شب . اذیتت کردم .
قول می دم دیگه از اون حرفای نا امید کننده نزنم .
منتظرتم .

[ بدون نام ] چهارشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:22 ب.ظ

یا الله

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:03 ب.ظ

کجایی دختر جان؟!

* یاس سفیدم * شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:36 ب.ظ http://yasesefid.blogsky.com

زیباترین نوشته ها همیشه تو ذهن میمونه


و اینه که یه نویسنده رو همیشه جاوید نگه میداره



پایدار باشی















«« من میدانم که اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه نباشد »»

صدای آب هیچگاه زیبا نیست




غمگین دوشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:39 ب.ظ http://www.ghamin.blogsky.com

سلام
اگه واسه لین تو لینک تمایل داشتید من رو لینک کنید و بگید من هم شما رو لین کنم
پیشا پیش ممنونم از همکاریتون

گندم - بانوی شبنم پوش دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:42 ب.ظ http://banooye-shabnampoosh.blogfa.com/

زمین از کفر می سوزد...
http://banooye-shabnampoosh.blogfa.com/

گندم - بانوی شبنم پوش دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:44 ب.ظ http://banooye-shabnampoosh.blogfa.com/

زمین از کفر می سوزد...
http://banooye-shabnampoosh.blogfa.com/

دوستداران اسحاق احمدی چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:08 ب.ظ http://eshaghmusic.blogfa.com

سلام

وبلاگ دوستداران اسحاق احمدی آپدیت شد

" ترانه ای با مضمون عاشقانه از اسحاق ! "
http://eshaghmusic.blogfa.com/

منتظر حضور گرمتون هستم

دوستداران اسحاق احمدی یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:12 ق.ظ http://eshaghmusic.blogfa.com

سلام دوستان

وبلاگ دوستداران اسحاق احمدی آپدیت شد
منتظر حضور گرم شما هستم
شاد باشین

Shadmehr Lover یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:41 ق.ظ http://doostdar88.persianblog.com

سلام مهربون...بدون اغراق خوب نوشتین ولی من باید ادامشم بخونم تا یه نظر کلی بدم البته اگه لایق دونستی...منم آپم.تا بعد

sepideh شنبه 16 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:20 ق.ظ http://deltange-naseria.blogsky.com

سلام بچه ها

http://www.deltange-naseria.blogsky.com آپدیت شد.

/ یه بغض کهنه /

دوستداران اسحاق احمدی یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:28 ب.ظ http://eshaghmusic.blogfa.com

سلام
وبلاگ دوستداران اسحاق احمدی آپدیت شد

حضور گرم اسحاق احمدی در روزنامه " صبح ساحل"

منتظر حضور گرمتون هستم

مرد یخی یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:49 ب.ظ http://nightlight.blogsky.com

لیلی زیر درخت انار نشست. درخت انار عاشق شد.گل داد سرخ سرخ. گلها انار شد داغ داغ.هر اناری هزار تا دانه داشت. دانه ها عاشق بودند.دانه ها توی انار جا نمی شدند. انار کوچک بود.دانه ها ترکیدند.انار ترک برداشت. خون انار روی دست لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.مجنون به لیلی اش رسید. خدا گفت : راز رسیدن فقط همین بود. کافی است انار دلت ترک بخورد

-----------------
خب این دفعه رو تو بردی.راستی نظرت راجع به همکاری چیه؟ حریر دریا،این آی دی منه.ادم کن.خوشحال می شم بیشتر صحبت کنیم.
دلت شاد.

امضا:مرد یخی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد